ثبت نام پنجمین مسافرت جهادی
خراسان جنوبی/سربیشه/نیمه اول مردادماه
یکم تا بیستم اردیبهشت
ویژه برادران
جهت ثبت نام به دفاتر بسیج دانشجویی مراجعه کنید.
ثبت نام پنجمین مسافرت جهادی
خراسان جنوبی/سربیشه/نیمه اول مردادماه
یکم تا بیستم اردیبهشت
ویژه برادران
جهت ثبت نام به دفاتر بسیج دانشجویی مراجعه کنید.
ناهار روز سهشنبه 88/1/25
جهت شرکت در طرح روزه عمومی
در صورتیکه غدا رزو کردید
کارت سلف خود را در زمانهای زیر
به دفاتر بسیج دانشجویی در دانشکده ها تحویل دهید.
دوشنبه.ساعت 16-18
سهشنبه. ساعت 10-12
جهت تحویل به دفتر بسیج دانشجویی دانشکده فنی (16-19) مراجعه کنید.
فصلنامه مهاجر(زمستان87) منتشر شد.
این شماره که در 20 صفحه تهیه شدهاست حاوی مطالب زیر است:
کاش چشمانم نمیدید/سرمقاله
در جهادی چه میگذرد؟/خلاصه گزارش جهادی چهارم
جهادیلوژی/تأملی درباره حرکت جهادی
شعر و شاعری/حاشیه نشین، داغ فقر و قحط عدالت و ...
شبام میآید و شامام نمیآید/خاطراتی از یک سفر پیشقراولی
تابوتهای متحرک/دیدگاه اسلام در باب فقر و فقرزدایی
لایلاف بشاگرد/نوشته رضاامیرخانی درباره مرحوم والی
روزه اطعام/درباره روزه عمومی
در قسمتی از سرمقاله این شماره آمده است:
هدف از این نشریه-و امثالهم- کوششی بودهاست برای اندیشیدن در باب تفکر جهادی. تفکری که از تعالیم اسلام برآمدهاست. که در حوزه عمل »زندگی جهادی« را نتیجه خواهد شد. زیستنی آمیخته با »حرکت جهادی«. این طرز برخورد نه حاصل فعل و انفعالاتی احساسی و آرمانی و یا مختص به دوران دانشجویی است و این نوع تفکر و نحوه سلوک نه مختص عدهای اندک است. تفکر جهادی-و به تبع آن زندگی و حرکت جهادی- یک سیر مدام و سلوک همیشگی و همگانی است.
شما می توانید این شماره را از مکانهای زیر تهیه نمایید:
مسجد امام علی(ع)، روبروی سلف سرویس، وروردی دانشکده علوم پایه و انسانی، دفاتر بسیج دانشجویی در دانشکدهها
منتظر نظرات شما هستیم!
نسخه پی.دی.اف نشریه (1.5 مگابایت)
بازتاب ها:
+
مهاجر، یک نشریه دانشجویی جهادگر
+
جهادیلوژی یا علم شناخت جهادی!
آقایان، خانمها، از شما می پرسم آیا با توجه به توضیحات بالا می توانیم بگوییم مسائل اقتصادی اسلام عاطفی است؟! احساساتی است؟!
در روایتی آورده شده است که: حضرت امام جعفر صادق (ع) از اسحاق بن عمار پرسید: ای اسحاق زکات مالت را چه کار کردی؟ گفت : یابن رسول ا…. مومنین می آیند و (به اصطلاح ما) گونی گونی میبرند. معلوم می شود مرد ثروتمندی بوده است. حضرت شدیداً پرخاش کرده و با تعجب فرمودند: ای اسحاق، نمی بینم تو را، مگر اینکه ذلیل کردی انسان هایی با ایمان را. تو با خدا محاربه کردی.
به این ترتیب اگر کسی بگوید: صبر کن تا فقر، انسانی را مجبور کند که بیاید و بگوید آقا من ندارم، به من کمک کن، این شخص با خدا در حال جنگ است، و بزرگترین معصیت را مرتکب شده است. آیا با این حال می توان گفت: اقتصاد، در اسلام اخلاقی است؟ احساساتی است؟ عاطفی است؟ انشاا… در فقر زدایی تاخیر نکنیم و از این ایدئولوژی و از این مکتب، بیش از این شرمنده نباشیم.
دقت کنیم که چون این روایات حقوقی است، می توان بر روی آنها فتوی داد. اگر در جریان فقرزدایی کاری کنیم که آبروی آن فقیر برود، با خدا جنگ شده است. در ارتباط با فقر و فقرزدایی باید حرکتهای جمعی انجام پذیرد! در آن دورانی که امپراتوری روم و ایران قانونی برای کارگری که به دوران پیری برسد نداشتند، علی بن ابیطالب(ع) ایستاده بودند و پیرمردی نابینا، در حال عبور گدایی میکرد. حضرت امیرالمومنین(ع) سوال کردند این چیست؟ (و نه این کیست؟) یعنی پدیده گدایی یعنی چه؟ از اینجا می توانیم احساس کنیم که گدا در زمان علی بن ابیطالب(ع) نبوده است، و الا ایشان تعجب نمیکردند، در این صورت احتمالاً می فرمود: ببرید و مثلاً کارش را انجام دهید فرمود: ما هذا؟ این چیست؟ گفته شد: یا امیرالمومنین، یک مرد مسیحی است. جای حیرت است که در آن زمان علی بن ابیطالب(ع) چکار می کرد؟! هنوز منطق اسلام فهمیده نشده بود که در اصل حیات، مسیحی، یهودی، زرتشتی، مجوس، شنتو و بودا نداریم؛ همه مساویند. مسئله “کرمنا بنی آدم” است. خدایا! علی(ع) در میان آنان چه می کرد؟! رجل نصرانی! جواب را نگاه کن! در حقیقت جواب، همان سؤال است، علی بن ابیطالب(ع) گفت: این چیست؟ «فقال: استعملتموه فاذا کبر و عجز منعتموه انفقوا علیه من بین المال». این مرد در روزگار جوانی، در جامعه شما کار کرده است. دقت کنید! تکیه بر کار خیلی حساس است. نه در مدونه قانون ژوستینین رم که بسیار قانون مهمی است، و نه در قانون یونان که سولون پدرِ مادر افلاطون وضع کرده بود، در خصوص ارزش کار از این خبرها نیست. حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود: شما از این مرد کار گرفتهاید، در جامعه کار کرده است، حال که به دوران کهنسالی رسیده است، او را از معاش و از حیات محروم کردهاید؟! او از بیت المال مقرری دارد. مقرری اش را به او پرداخت کنید. نه اینکه جمع کنید! جمع کنید نیست. انفقوا علیه من بیت المال. یعنی حیات قانون دارد. این انسان، از بالا که آمده، حق حیات را با خودش آورده است. از شکم مادر که بیرون آمده، بر پیشانی اش نوشته شده که این موجود حق حیات دارد. الان مدیر جامعه شما، من (علی ابن ابیطالب) هستم. زمامدار شمار من هستم. ببرید و مقرری اش را به او بدهید.
یک روز پس از اتمام نماز، پیامبر اکرم(ص) دعا می کردند. اشرف موجودات و نزدیکترین انسان به خدا، در حال نیایش با ایزد یکتا گفت:«اللهم بارک لنا فی الخبز» خدایا نان ما را مبارک فرما. (نان به عنوان اقتصاد است) یعنی: توفیق بده اقتصاد مان را عاقلانه تنظیم کنیم، عدالت برگزار شود. «فلولاالخبز ما صلینا و لا صمنا ادینا فرائص ربّنا» اگر برای ما نان نباشد (یعنی فقر بر ما حاکم باشد) نه نماز می خوانیم و نه روزه میگیریم و نه می توانیم واجبات را ادا کنیم. میفرماید: پروردگارا، اصلاً حیات من وابسته به نان است. توفیقم بده اول مسائل نانم را تنظیم کنم. بعد شروع کنم به حرکت تکاملی خود. البته مسائل اقتصادی و قوانین اقتصادی اسلام زیاد است. این مختصر برای رد نگرش آنان که معتقدند فقر در اسلام امضاء شده است، بیان گردید.
در اینجا یک مطلب فوق العاده با اهمیت وجود دارد که آن را بطور مختصر مطرح می کنم. همه شما میدانید، به آن گونه ای که اسلام به خون ارزش و اهمیت داده است، هیچ مکتب و عقیده ای، این توجه را نداشته است. یک انسان مساوی است با همه انسانها، مخصوص اسلام است، و این مسئله در هیچ یک از مکاتب شرقی و غربی دیگر یافت نمی گردد. قرآن می فرماید: ما مقرر کردیم بر بنی اسرائیل (که دنباله روی حضرت ابراهیم بودند و ما مسلمین هم دنباله روی حضرت ابراهیم هستیم) که اگر کسی یک انسان را بدون عنوان قصاص یا فساد در روی زمین بکشد، مثل این است که همه انسان ها را کشته است و اگر یک نفر را احیا کند، مثل این است که همه انسان ها را احیا کرده است. من فرمولی بالاتر از این برای عظمت جامعه آدمی سراغ ندارم. یک انسان یعنی صد میلیارد، هزار میلیارد و هر قدر انسان که بر روی کره خاکی قدم گذاشته و قدم خواهد گذارد و تا آخرین فردش مساوی یک انسان است، از نظر عظمت.
حال پس از این مقدمه، به این مسئله فقهی پیرامون موضوع بحث دقت فرمایید: فقها مطرح کردهاند و نه کتاب های اخلاقی. صاحب جواهر، شیخ طوسی و امثال این فقهای بزرگ فتوی داده اند. اگر کسی مضطر باشد به یک طعام و غذایی که در دست دیگری است، گرسنگی من هم به حد اضطرار رسیده است، یعنی، اگر نخورم مردنی هستم. بر دارنده طعام واجب است که آن را در مقابل دریافت وجه عادلانه به مضطر بفروشد، و بر مضطر نیز واجب است که آن را بخرد، زیرا مسئله جان در کار است. اگر دارنده طعام که مضطر نیست آن را نفروخت و یا با اختیار نیز طعام را واگذار نکرد، بر مضطر واجب است به شکلی نان را از چنگ او در آورد. مثلاً با ضمانت مثل یا قیمت آن را غصب کند. یعنی: بعداً یا مثل طعام و یا پولش را به مالک بدهد. تاکید می کنم! باید طعام را با ضمانت مثل یا قیمت به هر شکلی است از او بگیرد! و حتی بدزد! می گویند اگر نتوانست، باید گلاویز شود. (لیکن نه از اول با قصد کشتن) و طعام را بگیرد و زندگی خود را نجات بدهد. اگر در این درگیری«قتل المالک فدمه هدر و ان قتل الجایع فمظلوم مذموم» اگر در این کشاکش صاحب طعام بمیرد، خونش هدر است. و اگر مضطر بمیرد، مظلوم مرده است. خونش به گردن مالک طعام است. فقه است، احساسات خام و ابتدایی نیست و این فتوی را در آن مکتب داده اند که فرمود: اگر یک نفر یک انسان را بکشد، مثل آن است که تمام انسانها را کشته است. چرا در اینجا تجویز کرده که اگر مالک کشته شد خونش هدر است؟
البته ممکن است این فتوی جای دقت بیشتر داشته باشد البته فتوایی است که بنده از ? – ? نفر از فقها با دلائل مربوط استخراج کرده ام.
مطلبی را که در پایان بحث عرض می کنم از عبدا…. و صافی است که می گوید: امام محمد باقر(ع) از قول پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که شب را صبح نماید، درحالیکه همسایه اش گرسنه است، به من ایمان نیاورده است. ممکن است فردی که ساکن خیابان نیاوران است با توجه به این حدیث بگوید الحمدا… دور و بر ما گرسنهای نیست. لیکن باید به او گفت هم اکنون همسایه شما آن انسان خرمشهری، آن خانواده دهلرانی، خراسانی، آذربایجانی، شیرازی و انسان های آن سوی مرزهای کشور پهناورمان باشند؛ زیرا که با پیشرفت تکنولوژی، جوامع به هم نزدیک شدهاند، انسانهای غریبه دیروز، امروز آشنایان نزدیک گشتهاند. باید بصیر بود!
خداوند بر اهل هیچ آبادی که گرسنه ای در آنجا آرمیده است، نظر نخواهد کرد. کدام نظر؟ اگر خداوند نظر خود را از کسی قطع کند چه می شود؟ دعای کمیل را بیاد آورید، امیرالمومنین(ع) عرض کرد: خدایا، گیرم که بر سوزندگی دوزخ تو تحمل و شکیبایی کنم، اما چگونه بر گردانیدن نظر تو از من صبر نمایم! یعنی: بر آن نظری که خواهد گشت چگونه صبر کنم!
خلاصه کلام آن که اگر کسی روزی به شما بگوید، مسئله امضاء شده است، قبول نکنید. عجیب است که می گویند، احکامی است که فقط مربوط به فقر است. احکامی است مربوط به جهاد با کفار، و اگر برای اجرای احکام مربوط به فقرا خود آنان باید در جامعه حضور داشته باشند، پس بفرمایید! کفار را نیز ایجاد کنید، تا احکام مربوط به آنان به عنوان احکام جهاد جاری شود. باید متعهدانه با قضایا برخورد داشت و بدانیم اگر چیزی را می گوئیم و می نویسیم، فردای امروز و در روز قیامت باید پاسخگو باشیم. ما همواره باید «و قفوهم انّهم مسئولون» را احساس کنیم. بنابراین، مطالب را مستند بر مبنا بگوئیم و بنویسیم. بر اساس منابعی که امروز عرض شد، اگر کسی بگوید، فقر در اسلام رسمیت دارد، قطعاً از اسلام بی خبر است. حتی فتوایی را می خواهم عرض نمایم، اگر کسی در روز ماه مبارک رمضان بگوید، فقر در منابع اسلامی تثبیت شده و باید بقا و دوام داشته باشد روزه این شخص باطل است.
به هر حال، خداوند انشاءا… همه شما را موفق و موید بدارد. امیدواریم این مسائل که خیلی حیاتی است به همین سخنرانی های محض خلاصه نشود.
اشاره:
به نظر آنچه در وهله اول گروه های جهادی باید به آن توجه کنند عمق بخشیدن به مبانی معرفتی حرکت جهادی است. چه بسیار از این قبیل فعالیت ها که از روی احساسات شکل گرفته است ولی به دلیل عدم توجه به این مهم یا به انحراف کشیده شده است و یا بعد از مدتی کم فروغ شده است. قطعاً منظور نظر این نیست که در بحث نظری بمانیم. نظری مطلوب است که راهنمای عمل و حرکت و انگیزه شود. لیکن اگر برای این قبیل بحث ها فرصت نداریم همان بهتر که دست به برگزاری چنین حرکت هایی نزنیم. که بد تبیین و تبلیغ نکردن چه بسا بدتر از تبیین نکردن باشد.
علامه جعفری از آن دست کسانی است که شأن و مقام علمی شان برای کمتر کسی آشکار است و در نوعی گمنامی به سر می برند. متن زیر سخنرانی علامه محمد تقی جعفری(ره) در همایش فقر و فقرزدایی (اسفند69-دانشگاه امیر کبیر) است.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید آیه ??)
در گذرگاه حیات انسانها، دو پدیده فقر و غنا تاریخی بس کهن داشته، و با توجه به اهمیت حیات بسیار جدی و مورد توجه می باشند، زیرا مربوط به خود حیات بوده و از عوارض آن محسوب نمی شوند. هر اندازه آگاهی انسان بیشتر شود، بر جان او افزوده شده، و جان او ریشه دارتر می گردد؛ و همچنین هر اندازه نیاز مادی انسان بیشتر شود در حیات او نقص و به میزان رفع نیاز، سیر و حرکت در جهت کمال اتفاق میافتد.
مسئله فقر از حدود و دایره احساسات و عواطف برتر بوده و بر این اساس کسانی که تنها، با تکیه بر یک سری مسائل عاطفی زودگذر قصد اقدام برای فقرزدایی را داشته باشند بر موضوع آگاهی ندارند.
در این کلمات عربی دقت کنید! تحییهم، مونث است، در کنار معایش که جمع است، و معایش تحییهم، معاشی که آنان را احیاء نماید. بعد، قرآن من، با آنان سر و کار داشته باشد، پس قرآن با چه کسانی سر و کار دارد؟ با زنده ها! با مرده ها کاری ندارد. «لینذر حیاً و یحق القول علی الکافرین». جامعه ای که در بلای مرگزای فقر روزگار می گذراند متشکل از انسانها نیست، بلکه شکل گرفته از تابوت های متحرک است.
موضوع را با این سوال ادامه می دهم که: چه شده است، در بعضی از کتب اخلاقی پدیده مذموم فقر را به مکتب و دین نسبت داده و تاکید می نمایند که باید فقر در برابر غنا وجود داشته باشد؟ باید در جامعه فقیر وجود داشته باشد ولو به آن معنی که: «انّ الانسان لطیغی ان راه استغنی» بنده گمان نمیکند یک نفر متکلم، یک فیلسوف اسلامی و یک صاحب نظر، بتواند چنین استدلال را مبتنی بر مدارک و منابع معتبر بنماید. اسلام می گوید:« ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» وقتی انسان احساس بی نیازی کرد و احساس کرد که وابستگی به هیچ چیز ندارد، بنای طغیانگری خواهد گذارد. سوال این است که چگونه امکان دارد اسلامی که پیام خود را خاص زندگان می داند و می فرماید:«لینذر من کان حیاً» ، فقر را که موت اکبر است، تایید نماید؟
«نحن قسمنا بینهم معیشتهم» ما معیشت را در میان انسان ها تقسیم کردیم. از نظر ذوق، از نظر استعداد، از جنبه انرژی کار، از جهت اشتیاق به کار، از نظر تفاوت محیط ها و …. مسلم این است که دو انسان کاملاً شبیه به هم پیدا نخواهند شد که یکسان کار کنند و نیز موقعیت آن دو در ارتباط با عالم ماده یکی باشد. بدیهی است که در تولید، یک انسان با عشق کار میکند و انسانی دیگر با اکراه، در استهلاک نیز خصوصیات روانی انسان ها نقش دارد.
ما نمی توانیم یک قیچی بدست بگیریم و ویژگی های انسان را چیده و آنان را به زنبور عسل و موریانه تبدیل نمائیم، و اگر بیشتر ترقی کردیم، آنان را به دندانه های یک ماشین ناآگاه مبدل کنیم. اگر این کار محال انجام شد، تساوی حاصل می آید و آن وقت همه انسانها در بهره گیری از مواهب مساوی می شوند و بالطبع فقر و غنا هم نخواهد بود! با توجه به خصوصیات گوناگون انسان ها، توان استفاده از مواهب طبیعت متفاوت است. اما بدون تردید، محال است که اسلام فقر را امضاء نموده باشد.
روایت زیر بطور متواتر نقل شده است :
اگر اموال در دست انسان ها و متمکنان و آنانی که مال دارند عادلانه انجام بگیرد، هیچ فقری در دنیا پیدا نمی شود. یعنی: فقر ریشه کن می گردد. خداوند حیات را به نحوی، و قوانین آن را به نحو مخالف نیافریده است. علی بن ابی طالب(ع)فرمود: ما چند بار از پیغمبر(ص) شنیده ایم که می فرمود: هیچ امتی مقدس نخواهد شد تا اینکه حق ضعیفش از قوی گرفته شود.
من به مدارک بسیار معتبر و متعددی مراجعه کردم. هیچ ضعفی مهم تر از ضعف مادی ندیدم. چه بیچارگی و چه بینوایی بالاتر از آن که علی بن ابیطالب(ع) را می گریاند. می فرمود: من قدرت این را دارم که از آن مغز گندمی که شما به عمل آورده اید بخورم، و بر بستر پرنیان بیارامم. «و لعل بالحجاز اوالیمامه من لا عهد له باشبع». شاید در حجاز و دورترین نقاط زمامداری من، کسانی وجود داشته باشند که گرسنه سر به بالش بگذارند و علی را بلرزانند. علی (ع) برای حیات انسان ها می لرزد، نه برای تجملات. علی(ع) برای آن می لرزد که جان انسان ها در خطر است.
آیه ای می فرماید:«هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا». یعنی: خداست که آنچه را که در زمین است برای شما آفریده است. در اینجا مقصود از شما کیست؟ این دوری از مبانی اصلی اسلام بود که می گفت: زمین از فقر و گرسنگی منفجر خواهد شد، اما دیدیم که برخلاف اندیشه اقتصاددانان، منفجر نشد، و اگر برای حفظ عرضه و تقاضا، بعضی از اسرافگری ها نباشد، بشر نان خودش را خواهد خورد. من (خدا) نانت را خواهم داد، اگر تو بگذاری! «نحن نرز قکم و ایاهم و لا تقتلو اولادکم خشیه املاق» آن گونه که مالتوس (اقتصاددان) می گفت: قاعدتاً باید پنجاه سال قبل زمین از بین رفته بود، انفجار در نتیجه فقر و گرسنگی! اما این امر اتفاق نیفتاد، مواد معیشت بیش از قبل شد. خوب! از یک طرف خداوند بگوید: آنچه در زمین است برای شما آفریدهام، از آن طرف قوانین را طوری وضع کند که دست این انسان ها، دست اکثریت انسان ها از نعمات زمین کوتاه باشد؟! این تناقض نیست؟!
پیامبر اکرم (ص) نمی توانست بگوید: خداوندا، چه کنم، از طرفی فرمودهای: “خلق لکم ما فی الارض” و از طرف دیگر قوانین فقهی که اجازه میدهد تا عده ای از مردم در فقر بسوزند، این دو در کنار هم یعنی چه؟ «لم یخلق لکم ما فی الارض» برای شما نیافریده است. برای قارون های زالو صفت آفریده است. امکان ندارد! آیه دیگر: «لقد کرمنا بنی آدم». با پروراندن قارون ها نمی شود عدالت اجتماعی برقرار شود. در حالی که عده ای از فقر می سوزند، آیا می شود گفت: این انسان ها، انسان های فقیر، مورد تکریم خداوندی هستند؟ خدایا اگر مرا تکریم کردهای، من که شب را در حال گرسنگی می گذرانم، و باید به او بگویم به من بده، و در آن به من بده، آب آن روی من که تمام پیامبران آمدهاند که آن را حفظ کنند، خواهد ریخت!
یک روز امیرالمومنین (ع) یک صاع خرما برای فقیری که خیلی باحیا بود، و نیز در صدد سوال برنیامده بود فرستاد؛ یک نفر که نظاره گر این اقدام بود عرض کرد، یا امیرالمومنین! آن شخص که از شما سوال نکرده بود، شما چرا آن محموله را برای وی فرستادید؟ ثانیاً اگر کمتر هم به او می دادید کفایت می کرد. این محموله تقریباً یک بار شتر است. امیرالمومنین (ع) فرمود: خدا امثال تو را در جامعه اسلامی کم کند، که زیاد نکند. من می دهم تو بخل می ورزی؟! او حق خود را می گیرد. اداره معاش انسان ها چنین است که به مقام سوال در نیایند، اگر من بگذارم به مقام سوال در آیند در این موقع ایفای حق انسان نیست. یعنی اگر من برای او، ماده ضروری معیشت را فراهم کنم، ایفای حق نیست، بلکه معامله است. یک طرف معامله، مقداری ماده معیشت است و یک طرف معامله قیمت آن جنس؛ در این معامله قیمت آن جنس آبروی انسانی است که فقط باید به خاک سائیده شود.
ادامه دارد...
-گزارش فعالیت های فرهنگی
این فعالیتها در دو بخش تعریف می شود:
الف. فرهنگی داخلی
ب. فرهنگی خارجی:
مخاطب فعالیت های فرهنگی خارجی، زنان و دختران روستایی هستند.
موثرترین کار، تقسیم مخاطبین به چهار گروه کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان است که باعث ایجاد روال منظمی در کار میشود.
کلیات این فعالیت ها به شرح زیر است:
* گروه سنی کودکان
ـ آموزش نماز، احکام و مقدمات مربوط به آن با زبانی ساده و گاهی در قالب داستان.
ـ حفظ سوره های کوچک قرآن با هدف آشنایی و رغبت بیشتر کودکان به این کتاب آسمانی.
ـ شعر خوانی و حفظ شعر با هدف ایجاد روحیهای شاد در بین کودکان و همچنین تقویت حافظه ی آنها.
ـ کاردستی: باهدف ایجاد حس خلاقیت و توانمندی و افزایش مهارت در بین کودکان و همچنین آموزش استفادهی بهینه از حداقل امکانات (در این بخش از کودکان خواسته شد تا وسایل کاملا بی مصرف و اضافی و بدون کاربرد خود را بیاورند تا توسط آنها کاردستی های زیبا بسازند)
ـ قصه گویی: در این بخش، داستان هایی از قرآن و همچنین داستان هایی از زندگی ائمه ی معصومین (ع) برای بچهها با هدف آشنایی هر چه بیشتر آنها با زندگی و سیره ی رفتاری پیامبران (ص) و امامان (ع) نقل شد.
ـ نقاشی: از بچه ها خواسته شد تا در مورد موضوعات داده شده نقاشی بکشند. این کار با هدف تعیین مهارت های فردی، ایجاد نشاط و پویایی در آنها، افزایش حس همکاری در بچه ها برای استفاده از وسایل موجود و همچنین آشنایی با تفکر حاکم بر شخصیت هر کدام از آنها صورت گرفت.
به طور مثال موضوع نقاشی شهر ـ روستا به ما کمک کرد تا با نگرش کودکان درباره ی این دو مکان آشنا شویم.
ـ آموزش نکات اخلاقی: در آشنایی بیشتر با بچه ها برخی رفتارهای غیر اخلاقی در بین آنها قابل توجه بود، این مساله فضا را برای برگزاری صحبت های دوستانه در مورد اخلاق نیکو آماده کرد.
ـ آموزش بهداشت: رعایت بهداشت در بین کودکان در روستاهای مختلف متفاوت بود، واین مساله تلاش متفاوت دوستان را می طلبید تا نکات بهداشتی را یادآور شوند و آموزش دهند. تهیهی هدایای از قبیل صابون، مسواک و خمیردندان نیز در این راه ما را یاری کرد.
ـ بازی و سرگرمی های فکری: با هدف ایجاد لحظاتی شاد و پرتحرک برای کودکان و افزایش روحیه ی خلاقیت و ابتکار در کودکان .
* گروه سنی نوجوانان
ـ برگزاری کلاس های احکام و بحث در مورد مسائل اعتقادی.
ـ آموزش بهداشت: با اولویت به ضرورت آموزش بهداشت دوران بلوغ.
ـ بحث و گفتگو پیرامون مسائل اخلاقی
ـ برگزاری کلاس های هنری(تهیه ی کارت پستال و جعبه سازی): این بخش با هدف ایجاد خلاقیت، افزایش مهارتهای فردی، استفادهی بهینه از حداقل امکانات و ... برگزار شد.
ـ دادن مشاوره به نوجوانان روستایی در مورد افزایش امید به زندگی، استفادهی بهینه از اوقات فراغت و امکانات موجود در روستا و افزایش روحیه ی خودباوری.
ـ برگزاری مسابقات فرهنگی و ورزشی.
* گروه سنی جوانان
ـ آموزش احکام و بحث پیرامون مسائل اعتقادی.
ـ آموزش بهداشت با تاکید بر نکات بهداشتی ضروری برای دختران جوان.
ـ مباحث اخلاقی پیرامون ناهنجاری های اخلاقی موجود در بین جوانان منطقه.
ـ آموزش خیاطی باهدف افزایش حس توانمندی در بین جوانان و همچنین ایجاد روحیه ی اعتماد به نفس و باور استعدادهای درونی.
ـ برگزاری بحث های مشاوره ای در زمینه ی امید به زندگی و ساختن آیندهای بهتر، داشتن روحیه ی اعتماد به نفس و خودباوری، ازدواج و معیارهای صحیح آن، نگرش جدید به زندگی روستایی و درک فرصت ها و استعدادهای روستا و...(با توجه به افزایش روز افزون تعداد دختران پشت کنکوری، مشاوره ی تحصیلی پیرامون نحوه ی صحیح مطالعه، انتخاب رشته و شناخت رشته های تحصیلی نیز ارائه شد.)
ـ برگزاری مسابقات فرهنگی باهدف ایجاد نشاط و بالا بردن سطح معلومات شرکت کنندگان.
ـ در همه ی روستاها، علاقه به یادگیری کامپیوتر در بین نسل جوان بسیار قابل توجه بود. علیرغم پیگیری های ما و تلاش مسئولین ، نتوانستیم کامپیوتری تهیه کرده و برای آموزش به روستاها ببریم و در نتیجه در این مورد درخواست های مکرر دختران روستا بی جواب ماند.
* گروه سنی بزرگسالان
این گروه از بانوان روستا که می توان آنان را زنان بالای 35 سال قلمداد کرد، در بردی و گوراب و هفتکده استقبال چندانی از حضور ما نکردند و تعداد آنها نسبت به سایر گروه ها ـ که غیر قابل پیش بینی بود ـ کمتر بود. اما در روستای زرآب گروه بزرگسال همانند سایر گروه ها حضوری فعال و پررنگ داشتند.
ـ برای این گروه سنی با توجه به درخواست خودشان بیشتر به آموزش احکام و پاسخ به مسائل اعتقادی و شرعی آنها پرداخته شد. با اینکه مشکلات احکام و انجام فرائض دینی در این گروه به علت نداشتن سواد بسیار زیاد بود اما آنها حاضر نبودند از بچه های خود و جوان ترهای روستا سوالاتشان را بپرسند(خجالت را مانع این امر می دانستند)بنابراین حضور طلبه ی گروه در بین آنها، برایشان فرصت مغتنمی به شمار می آمد.
ـ آموزش چگونگی پرورش قارچ: با توجه به استقبال این گروه سنی، در بردی و هفتکده برگزار شد.
* جشن تکلیف
یکی از بهترین کارهایی که در روستاها با اهداف متعدد انجام شد، برگزاری جشن تکلیف برای دختران 10ـ9 ساله بود. مراسمی که مخاطب فعالیت های فرهنگی آن نه فقط یک قشر، بلکه همه ی گروه های سنی بودند.
در ابتدا ما با همان انگیزه ای که در شهر ها و مدارس این مراسم اجرا می شود، درصدد انجام آن بودیم و البته با در نظر گرفتن این موضوع که بافت برخی روستاها بسیار خشک و گاه بی روح است و همچنین به دلیل نبود امکانات رفاهی و متنوع و... اعیاد و به ویژه اعیاد مذهبی به آرامی و بدون برانگیخته شدن هیچ شور و احساسی می گذرند.
و این بهانه ای بود تا هم شور و نشاطی در روستاها ایجاد کرده باشیم و هم آموزش های خود را در مورد تکالیف مذهبی که بر دختران در این سن واجب می شود، به بچه ها داده باشیم.
اهداف تعریف شده برای برگزاری جشن تکلیف:
1ـ عمق بخشیدن به اعتقادات دینی و مذهبی
2ـ توجه به مهم بودن مساله ی مکلف شدن بچه ها در برابر فرائض دینی و تاکید بر بزرگ شمردن آن توسط خانواده ها
3ـ بنیادی و ریشه ای عمل کردن در آموزش عقاید
4ـ برقراری ارتباط با نسل جدید مطابق با معیارهای تربیتی
5ـ به نمایش گذاردن شیوه های کاربردی سرگرمی و نشاط در آموزش
6ـ ایجاد شادابی و نشاط و از بین بردن روحیه ی کسلی و خمودگی
7ـ ایجاد وحدت و یکپارچگی ملی و مذهبی
مردم توقع داشتند که مقام معظم رهبری به مناطق محروم و دور افتاده سفر کنند و جویای مشکلات و کمبودهای آنان شوند که دانشجویان در پاسخ به آنها بیان کردند یکی از دلایل تشکیل گروه جهادی، خواست ایشان از دانشجویان مبنی بر سرکشی و رسیدگی به این مناطق بوده است.
در میان نامه های ارسالی به مسئولین، نامه ای برای آقا نوشته شده بود حاوی این مطلب: «آقا از این که دانشجویان را برای رسیدگی به اوضاع ما به اینجا فرستاده اید، سپاس گزاریم.»
بعد از اردو
اهم فعالیت های تعریف شده ی گروه مهاجر خواهران برای بعد از سفر به شرح زیر می باشد:
1. تکمیل گزارش های مستند سازی
2. ارتباط با رابطان: در مدت بازگشت از اردو تا به حال ، با لطف خدا این ارتباط به طور فعال برقرار است .
3. تداوم فعالیت های فرهنگی در روستاها
برنامه هایی که تا به حال برای این بخش در نظر گرفته ایم شامل:
ـ تجهیز کتابخانه های روستا با سی دی های آموزشی و کتابهای درخواستی منطقه با توجه به امکانات موجود
ـ برگزاری مسابقات کتابخوانی با هدف جهت دهی به افکار قشر جوان و نوجوان
ـ تهیه ی نشریه شامل مطالب فرهنگی مورد نیاز مردم منطقه
ـ برگزاری مسابقات فرهنگی
4. تعیین باید ها و نباید های اردو با حضور همه ی اعضای شرکت کننده در اردو با هدف ارتقای فعالیت این گروه در سفرهای بعد
5. تداوم فضای جهادی و ترویج فرهنگ جهاد
مخاطب این بخش هم شرکت کنندگان در اردو هستند و هم سایر افراد موجود در اجتماعات اطراف ما مثل دانشگاه و ...
در این زمینه برگزاری مسابقه ی خاطره نویسی ـ با هدف مروری بر آنچه که در سفر گذشت ـ و برگزاری نشست هایی بین اعضای گروه مهاجر و همچنین برگزاری نشست های دانشجویی در دستور کار است.
6. راه اندازی کانون فارغ التحصیلان مهاجر
تشکیل این کانون باتوجه به فارغ التحصیلی تعدادی از فعالان این گروه طی چند ماه گذشته و آینده، ضروری به نظر می رسد.
+ گزارش فعالیت خواهران در جهادی-قسمت اول
اشاره: شاید برای بسیاری از کسانی که با سفرهای جهادی آشنایی داشته باشند حضور خواهران و فعالیت آنها در این مناطق جای سئوال باشد. متن زیر خلاصه ای از گزارش فعالیت های خواهران در مسافرت جهادی ایلام 87 است. شاید بسیاری از پاسخ ها در این گمتن آمده باشد.
چند سالی است که حرکت های جهادی در سطح جامعه ی دانشگاهی کشور پا گرفته است، که نشات گرفته از تفکر جهادی و فرهنگ جهاد است که اهمیت آنها در باورها و اعتقادات دینی مان مشخص شده است.
در این میان ما نه تنها جهاد در راه خدا و دین خدا را از گرده ی خود ساقط نمی دانیم که با توجه به اهمیت این حکم الهی و دعوت به آن در جای جای کلام خدا و با الگو برداری از بهترین زنان دنیا چه در صدر اسلام و چه در دوران انقلاب شکوهمند اسلامی، خود را موظف و مکلف به انجام این فریضه ی الهی با تمام امکانات می دانیم.
درست است که بر اساس فلسفه ی آفرینشمان نه تفنگ به دوش می گیریم و نه سلاح به دست، درست است که نه به درد بیل زدن می خوریم و نه آجر بالا انداختن، اما جهاد ما فراخور توانایی های ماست. با اندیشهای متعالی، با قلبی مالامال از دغدغه های مسئولیت آور و با اراده ای نشات گرفته از حس تکلیف، به امر آموزش و پرورش ـ که همان کار والای انبیاست ـ می پردازیم .
کیست که نداند ماهیت اصلی این گونه حرکت ها فرهنگی است. و رسیدگی به حال محرومان و مستضعفان نیز در حقیقت تحقق اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی است (که ماهیت فرهنگی دارد).
با تشکیل گروه جهادی در سال 84 در دانشگاه سمنان و برگزاری اولین سفر جهادی در نوروز 85 توسط برادران بسیج دانشجویی، ضرورت تشکیل چنین گروهی در واحد خواهران و همچنین ضرورت حضور آنها در سفرهای جهادی بیش از پیش احساس می شد.
فعالیت ها به سه بخش عمده ی پیش از اردو، حین اردو و پس از اردو تقسیم شد و قرار شد برای هر بخش برنامه ای پیش بینی کنیم.
پیش از اردو
1. جلسات آشنایی با منطقه
2. ثبت نام خواهران برای حضور در اردو و انتخاب افراد موثر
3. برنامه ریزی های فرهنگی برای فعالیت در منطقه
4. برگزاری جلسه ی توجیهی برای خواهران شرکت کننده در اردو
5. جذب و ساماندهی کمک های نقدی و غیرنقدی
حین اردو
روز 25 تیر ماه گروه عازم منطقه شد.چهار روستای شناسایی شده برای حضور گروه 15 نفره خواهران تعیین شدند: بردی، هفتکده، زرآب، گوراب. دو روستا در نوبت صبح و دو روستا در نوبت بعدازظهر در نظر گرفته شد. (بردی و هفتکده صبح ، گوراب و زرآب بعداز ظهر.) طبق این برنامه گروه 15 نفره ی ما به دو زیر گروه تقسیم شد: دو گروه هفت نفره به علاوه ی طلبه ی گروه که بین این دو گروه در گردش بود. فعالیت های صورت گرفته و نتایج به دست آمده در مدت زمان برگزاری اردو شامل بخش های مختلفی است که در ادامه آورده شده است:
الف. مردم روستا، ویژگی آنها و بیان مشکلات
ـ شغل اصلی مردم منطقه دامداری و کشاورزی است که به علت خشکسالی یکسال اخیر اوضاع اقتصادی منطقه در وضعیت مطلوبی قرار ندارد. به طوریکه برخی از اهالی مجبور به فروش دام های خود ـ که وسیله ی امرار معاش آنها محسوب می شود ـ شده اند. ین مساله باعث افزایش فقر و مشکلات مادی و همچنین بیکاری قابل توجه مردم روستاها شده است.
ـ دید مردان روستا نسبت به تحصیل و فعالیت های هنری زنان و دختران روستا دید روشنی است و مانعی در این زمینه وجود ندارد( غیر از کمبود امکانات روستا).
ـ دختران روستا تا پایان دوران دبیرستان یا واقعا شادند و یا به ظاهر شاد. اما پس از ناکامی در کنکور افسرده و ناامید می شوند. خیلی از آنها نداشتن امکانات را بهانه ی قبول نشدن خود می دانند. این روحیه ی تنبلی و ناامیدی متاسفانه به شکل های مختلف در مردم منطقه وجود دارد و جالب اینکه در بحث هایی که با آنها می کنی توجیهاتی می آورند که گاه خنده ات می گیرد. لبته این وضعیت نه فقط در بانوان که به طور چشمگیرتر و بیشتری در مردان وجود دارد . وقتی از خانم های روستا در مورد شغل شوهرانشان می پرسیم با خنده و تمسخر می گویند که بیکارند. و خشکسالی امسال هم این مساله را برای مردمی که شغل اصلی شان کشاورزی و دامداری است، دامن زده است.
ـ عدم علاقه به ماندن در روستا به خصوص در میان نسل جوان به علت نداشتن دید صحیح نسبت به زندگی روستایی و مغلوب شدن در برابر ظواهر مادی شهر . به طوری که اغلب دختران جوان روستا اولین معیار و ملاک ازدواجشان را امکانات مادی و نماندن در روستا می دانند.
ـ سطح مطالعه در بین مردم روستا به علت عدم دسترسی به کتاب و کتابخانه پایین است.
ـ در روستای بردی که روستای بزرگتری است و چند ماه از سال مبلغ برای آنها فرستاده می شود از نظر مسائل اعتقادی در سطح بالاتری نسبت به مردم سایر روستاها هستند. در نتیجه رغبت زیادی به کلاسهای هنری از خود نشان نمی دادند. هر چند کمبودهایی در اطلاعات اعتقادی آنها به شدت احساس می شد.
در روستاهای زرآب و گوراب و هفتکده به علت عدم دسترسی به مبلغ به طور مستمر، علاقه به فراگیری احکام و مسائل اخلاقی زیاد بود و مشکلات ناشی از نبود روحانی در بین آنها زیاد. مقید بودن آنها به مسائل دینی(حداقل در سطح دانسته های خودشان) کم بود. بنابراین بحث های احکام و اخلاق در این روستاها مخاطبین زیادی داشت. مشکل حجاب در بین مردم مشکل فرهنگ غلطی است که در بین قدیمی ترهای روستا وجود دارد و با انتخاب دختران روستا مبنی بر استفاده از چادر در محیط روستا شدیدا مخالفت می کنند(!).
ـ آشنایی با آداب و رسوم مردم در روستاهای منظور ، نشان داد که در برخی از مراسم ها، حتی مراسم های مذهبی خود، دچار خرافه هایی هستند. البته این خرافه ها به شکل زیاد و جدی رواج نداشت. اما برای از بین بردن همین مقدار هم باید تلاش شود.
مشکلات اساسی و مهمی که توسط زنان روستایی بیشتر بر آن تکیه می شد شامل موارد زیر بود:
ـ نبود درمانگاه و حضور پزشک در روستا مخصوصا در روستای نسبتا پر جمعیتی مثل بردی.
ـ عدم وجود نانوایی در روستاها که زنان روستایی از این بابت گله مندند. پخت روزمره ی نان در تنورهای داغ مشکلات زیادی را برای آنها به همراه دارد.
ـ عدم وجود حمام در بسیاری از خانه ها.
ـ نبود آب کافی به علت خشکسالی.
ـ تمایل زیاد مردم روستای بردی به داشتن سالن ورزشی. به طوری که این خواسته و تمایل در آنها بسیار شدیدتر از ساخت درمانگاه با همه ضرورت های آن بود!
ـ تمایل به برقراری کارگاه قالیبافی در میان دختران روستای گوراب.
ـ نبود راه مناسب برای رفت و آمد به روستای زرآب.
و هزاران دردی که علاج بسیاری از آنها در میان خودشان است.
ب. دانشجویان شرکت کننده در اردو و تاثیرات حضور در روستا
شبِ اولین روزِ حضور در روستا، با بچه ها نشستیم تا کیفیت اولین حضورمان را در میان مردم بسنجیم . بیشترین حرفی که زده می شد اعتراض بچه ها بود که اصلا اینگونه روستاها را محروم نمی دانستند و تنبلی مفرط این مردم آنها را دلزده کرده بود. شاید دیدی که نسبت به مناطق محروم داشتند خیلی بدتر از چیزی بود که می دیدند. بماند که چقدر همان شب بحث های مختلف شد و در آخر قانع شدنمان را به دست گذشت زمان سپردیم .
روزهای آخر حضورمان در روستا بود. دیگر خیلی ها به ما اعتماد داشتند و حرف ها و دردهایشان را در گوشه و کنار به گوش بچه ها می رساندند. در جمع بندی همین حرفها بود که لایه ی پنهان دردهای این مردم برایمان آشکار شد.بماند که چقدر برایمان زجر آور بود فهمیدن چیزهایی که دیر فهمیدیم.
هر شب در پایان یک روز فعالیت بچه ها، گزارش کارهای مکتوب آنها جمع آوری می شد.
شاید بتوان مهم ترین تاثیرات این اردو بر شرکت کنندگانش را تغییر زاویه ی دید بچه ها نسبت به محرومیت دانست. دستاوردی که هیچ کس برای تلقین آن به دانشجویان تلاش نکرد، بلکه گذشت زمان و حضور بیشتر در روستا آن را برایمان به ارمغان آورد.
در یکی از گزارش ها آمده بود: « هیچ وقت در این چند سال زندگیم چنین احساس مهم و صدالبته عزیز بودن نکردم که در اینجا چنین احساسی به من دست داد.»
« اینجا بود که فهمیدم شاید ذره ای از آن وظیفه ی انسانی که سالیان سال به آن بی توجه بودم را انجام دادم .»
اشاره:
نشریه مؤمن جهادی، تهیه شده در کمیته فرهنگی موسسه جهادی، به چاپ رسیده است. این نشریه تاملی پیرامون مفهوم مؤمن جهادیست و شامل مقالاتی در این باب است. برای آشنایی بیشتر با این نشریه، سرمقاله آن را در زیر آورده ایم. قصد داریم به امید خدا مطالبی از این نشریه را به صورت منتخب در اینجا ذکر کنیم.
سرمقاله نشریه مؤمن جهادی
در روزگاری که در آن به سر میبریم، صحبت از برخی مفاهیم بلند دینی، برای گروهی ترسیم راهی غیر قابل پیمودن است و برای گروهی دیگر مفهومی انتزاعی و به دور از مصداق جلوه مینماید. این در حالی است که دین به عنوان یک مجموعه کامل برای سعادت انسان، تنها زمانی میتواند او را به سرمنزل نهایی هدایت کند که تمامی مفاهیم و دستورات آن در زندگی انسان جاری گردد. دین با تمامی مختصّات خویش میخواهد قلّههایی برای این انسان صاحب اختیار ترسیم کند و راه رسیدن به این قلّهها را برای او به تصویر کشد. اینک او مختار است که به درّهها قانع بماند و یا عازم صعودی سعادت بخش شود...
هر عقل حقیقتجویی با اندکی تأمّل در خود و پیرامون خود و با مقایسه نوع آدمی با دیگر مخلوقات، به یک حقیقتِ واحد دست خواهد یافت. این حقیقت واحد چیزی جز آن نیست که انسان با این وسعت استعداد و پیچیدگی، مسلّما راه بیکرانهای در پیش روی خود دارد و باید بالهای خویش را برای پروازی طولانی در آن بسازد و نیرومند کند. این انسان جز با رفتن و پرواز، به حقیقت انسانی خود که همان مقام خلیفه اللّهی پروردگار است، نمیرسد. او باید برود که اگر بماند شاید از حیوان نیز پستتر شود و انسانیّت خود را به فراموشی بسپارد.
راه طولانی انسان -که آه از نهاد اولیای الهی نیز بلند کرده است- و حرکت او از فرش تا عرش، حقیقتی میطلبد که حرکت تنها با آن حقیقت میسّر است. حقیقتی که لحظهلحظه ارزشمند و بیبازگشت انسان را در تجارتی پر سود معامله کند و جان او را تعالی بخشد.
این حقیقت چیزی جز «جهاد» در راه خدا نیست. جهاد آنجا مطرح میشود که آدمی علاوه بر تسلیم بودن در مقابل امر پروردگار و دل در محبّت او نهادن، بخواهد این عشق را به وادی عمل بیاورد و وفای خود را به محبوب اثبات کند؛ چراکه عشقِ بدون عمل و محبّتِ بدون طاعت ادّعایی بیش نیست. اینجاست که جهاد آغاز میشود؛ امّا تا سر منزل مقصود راه طولانی است و بیپایان...
با تأمّلی در واژه جهاد در مییابیم که جهاد از ریشه «جُهد» است1. «جُهد» به معنای وُسع، قدر، توان و طاقت است. در این صورت «مُجاهد» به کسی گفته میشود که هر آنچه از قدرت و طاقت و نیرو به کف دارد در راه هدف مقدّس خویش که همان رضایت پروردگار متعال است، به کار گیرد. چه مجاهده او در دفع دشمن ظاهری باشد و چه در جهاد با نفس و شیطان با آخرین وسع و قدرت.
چنین جهادی که در راه محبوب باشد مستحقّ هدایتی بر روی هدایت است: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»2 که جهاد هم خود هدایت است و هم موجب هدایت به راههای قرب حقتعالی میگردد.
با این اوصاف باید لحظهلحظه و ثانیهثانیه عمرمان در مبارزه بگذرد؛ مبارزه با آنچه مرا از حرکت باز میدارد و به خود میخواند. مبارزهای ابراهیمی با تمامی بتهای درون و برون...
با جهاد است که مؤمن حقّا مؤمن میشود. مؤمنی که هم با خصم درون در پیکار است و هم برای از پا انداختن خصم بیرون سر از پا نمیشناسد و مشتاق عرصه نبرد است.
آری، مؤمن جهادی مشتاق عمل به تکلیف است و آنچه این اشتیاق را در او پرورانده طلب رضای حضرت حق است نه سبکی یا سنگینی تکلیف. او تمامی سرمایه و توان خود را به میانه میدان آورده و خود را در معامله با خالق بزرگ میبیند نه مخلوقهای خُرد و ناتوان. از مال و جان خویش مخلصانه برای حفظ دین سپر میسازد تا گزندی به حریم آن وارد نشود. این چنین مؤمنی است که شایسته مقام خلیفه اللهی است چراکه بیتفاوت نیست، نشسته و قاعد نیست؛ تشنه عبادت است و حریص بر خدمت، از دین خدا غافل نیست و مشتاق تبلیغ آن و هدایت مردمان است. چنین مؤمنی روزی پرکار و شبی پر اشک دارد چرا که باید رزق روز خود را در شب بگیرد و از لحظه انس و خلوت، مرکبی راهوار برای تلاش و جُهد روز بسازد.
چه کوتهبین اند کسانی که مصداق جهاد را تنها در صحنه نبرد مسلّحانه میبینند و به این بهانه از زیر بار تکالیف بزرگ شانه خالی میکنند. از تکلیفی که همه در برابر یکدیگر داریم تا مسئولیت ما در برابر زمینها و چارپایان3. مگر میشود این همه تکلیف را در برابر خویش ببینیم و به جای تمسّک به جهاد، راه بیتفاوتی در پیش بگیریم؟ میشود سر به کاری فرو ببریم تا کارهای دیگرمان را نبینیم؟ آری، آنان که حقیقت انسانی خویش را یافتهاند، ننشستهاند که ایستادهاند.
پروردگارا همّتهای بلند به ما ارزانی دار که مشتاقانه به سوی جهاد در راه تو بتازیم...
همّتهای بلندی همچون یارانِ اباعبدالله(ع) که به خاطر امام و ولی خویش، مجاهدانه سر و جان خود را سپر بلا ساختند...
پی نوشت:
1- جهاد از نظر لغوی از ریشه «جَهد» به معنای سختی و مشقّت نیز میباشد امّا معنای مناسبتر و کاملتر آن از ریشه «جُهد» اخذ شده است.
2- عنکبوت، 69
3- «اتَّقُوا اللَّهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم»، «تقوای خدا پیشه کنید در حق بندگان و شهرهای او؛ که شما مسئولید حتی در برابر سرزمینها و چارپایان» (نهج البلاغه، خطب? 167)