سفارش تبلیغ
صبا ویژن


با این روایات می توان درباره فقر فتوا داد! -


درباره مهاجر
با این روایات می توان درباره فقر فتوا داد! -
مدیر وبلاگ : مهاجر[197]
نویسندگان وبلاگ :
مسئول مسافرت[71]
معاون فرهنگی[2]
معاون علمی[2]
معاون اداری-مالی[2]
وحید نصیری کیا[13]
احسان آقارضایی[-2]
سعید توکلی[2]
محمد علی بیگی[0]
میهمان[6]

آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اطلاع رسانی
جهادی 87
جهادی 88
درباره جهادی
فعالیت‏ها در جهادی
خاطرات جهادی
فقر و محرومیت
مطالب طنز
فرکانس محرمانه
وقایع
شورای هماهنگی
مؤمن جهادی
خواهران جهادی
بسیج سازندگی
فرهنگی داخلی


.::رفیق قافله::.
شورای هماهنگی گروه های جهادی
تأملاتی در باب جهادی
بنیاد فرهنگی والی
مؤسسه جهادی
بسیج سازندگی
یاوران جهادگر
جواد الائمه
مهرباران
رضوان
رازدل
آفتاب طلایی(نیک شهر)

.::همرهان::.
آنتن [35]
کتاب های سید مرتضی [177]
فلسفه و حکمت [149]
باشگاه اندیشه [137]
صالحین شیعه [62]
ماهنامه حیات [146]
ماهنامه حضور [295]
ماهنامه راه [134]
سبکبالان [102]
مجاهد [390]
ساجد [133]
نائب [355]
[آرشیو(12)]

شماره دوم نشریه هجر.آبان 88.نسخهpdf آوای مهاجر


اشتراک فصلنامه مهاجر
 
لوگوی وبلاگ
با این روایات می توان درباره فقر فتوا داد! -

کلیه حقوق این وب‏گاه متعلق به گروه جهادی مهاجر است
Mohajer.basij@gmail.com
 RSS 

اشاره:
به نظر آنچه در وهله اول گروه های جهادی باید به آن توجه کنند عمق بخشیدن به مبانی معرفتی حرکت جهادی است. چه بسیار از این قبیل فعالیت ها که از روی احساسات شکل گرفته است ولی به دلیل عدم توجه به این مهم یا به انحراف کشیده شده است و یا بعد از مدتی کم فروغ شده است. قطعاً منظور نظر این نیست که در بحث نظری بمانیم. نظری مطلوب است که راهنمای عمل و حرکت و انگیزه شود. لیکن اگر برای این قبیل بحث ها فرصت نداریم همان بهتر که دست به برگزاری چنین حرکت هایی نزنیم. که بد تبیین و تبلیغ  نکردن چه بسا بدتر از تبیین نکردن باشد.
علامه جعفری از آن دست کسانی است که شأن و مقام علمی شان برای کمتر کسی آشکار است و در نوعی گمنامی به سر می برند. متن زیر 
سخنرانی علامه محمد تقی جعفری(ره) در همایش فقر و فقرزدایی (اسفند69-دانشگاه امیر کبیر) است.

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید آیه ??)
در گذرگاه حیات انسانها، دو پدیده فقر و غنا تاریخی بس کهن داشته، و با توجه به اهمیت حیات بسیار جدی و مورد توجه می باشند، زیرا مربوط به خود حیات بوده و از عوارض آن محسوب نمی شوند. هر اندازه آگاهی انسان بیشتر شود، بر جان او افزوده شده، و جان او ریشه دارتر می گردد؛ و همچنین هر اندازه نیاز مادی انسان بیشتر شود در حیات او نقص و به میزان رفع نیاز، سیر و حرکت در جهت کمال اتفاق می‏افتد.


مسئله فقر از حدود و دایره احساسات و عواطف برتر بوده و بر این اساس کسانی که تنها، با تکیه بر یک سری مسائل عاطفی زودگذر قصد اقدام برای فقرزدایی را داشته باشند بر موضوع آگاهی ندارند.

آیه شریفه ای که لحظاتی قبل قرائت شد و نیز آیات فراوان دیگر، هدف از بعثت انبیاء را اقامه قسط و عدل در جوامع بشری معرفی می کند. حضرت امیرالمومنین علی (ع) در خطبه ای می فرماید:«و واتر علیهم انبیاء لیثیروا فیهم دفائن عقولهم» خداوند برای اجرای هدف هایی و از آن جمله برانگیختن نهادهای مخفی مغز انسان ها، پیامبران را پشت سرهم فرستاد تا آنچه در عقل و در کارگاه بزرگ مغز دارند را به فعالیت بیندازند. «و معایش تحییهم»، معاشی که آنان را احیاء نماید. یعنی بدون نظم معاش، جامعه مرده است.

در این کلمات عربی دقت کنید! تحییهم، مونث است، در کنار معایش که جمع است، و معایش تحییهم، معاشی که آنان را احیاء نماید. بعد، قرآن من، با آنان سر و کار داشته باشد، پس قرآن با چه کسانی سر و کار دارد؟ با زنده ها! با مرده ها کاری ندارد. «لینذر حیاً و یحق القول علی الکافرین». جامعه ای که در بلای مرگزای فقر روزگار می گذراند متشکل از انسانها نیست، بلکه شکل گرفته از تابوت های متحرک است.

موضوع را با این سوال ادامه می دهم که: چه شده است، در بعضی از کتب اخلاقی پدیده مذموم فقر را به مکتب و دین نسبت داده و تاکید می نمایند که باید فقر در برابر غنا وجود داشته باشد؟ باید در جامعه فقیر وجود داشته باشد ولو به آن معنی که:
«انّ الانسان لطیغی ان راه استغنی» بنده گمان نمی‏کند یک نفر متکلم، یک فیلسوف اسلامی و یک صاحب نظر، بتواند چنین استدلال را مبتنی بر مدارک و منابع معتبر بنماید. اسلام می گوید:« ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» وقتی انسان احساس بی نیازی کرد و احساس کرد که وابستگی به هیچ چیز ندارد، بنای طغیانگری خواهد گذارد. سوال این است که چگونه امکان دارد اسلامی که پیام خود را خاص زندگان می داند و می فرماید:«لینذر من کان حیاً» ، فقر را که موت اکبر است، تایید نماید؟

«
نحن قسمنا بینهم معیشتهم» ما معیشت را در میان انسان ها تقسیم کردیم. از نظر ذوق، از نظر استعداد، از جنبه انرژی کار، از جهت اشتیاق به کار، از نظر تفاوت محیط ها و …. مسلم این است که دو انسان کاملاً شبیه به هم پیدا نخواهند شد که یکسان کار کنند و نیز موقعیت آن دو در ارتباط با عالم ماده یکی باشد. بدیهی است که در تولید، یک انسان با عشق کار می‏کند و انسانی دیگر با اکراه، در استهلاک نیز خصوصیات روانی انسان ها نقش دارد.

علامه جعفری(ره)ما نمی توانیم یک قیچی بدست بگیریم و ویژگی های انسان را چیده و آنان را به زنبور عسل و موریانه تبدیل نمائیم، و اگر بیشتر ترقی کردیم، آنان را به دندانه های یک ماشین ناآگاه مبدل کنیم. اگر این کار محال انجام شد، تساوی حاصل می آید و آن وقت همه انسانها در بهره گیری از مواهب مساوی می شوند و بالطبع فقر و غنا هم نخواهد بود! با توجه به خصوصیات گوناگون انسان ها، توان استفاده از مواهب طبیعت متفاوت است. اما بدون تردید، محال است که اسلام فقر را امضاء نموده باشد.

روایت زیر بطور متواتر نقل شده است :
اگر اموال در دست انسان ها و متمکنان و آنانی که مال دارند عادلانه انجام بگیرد، هیچ فقری در دنیا پیدا نمی شود. یعنی: فقر ریشه کن می گردد. خداوند حیات را به نحوی، و قوانین آن را به نحو مخالف نیافریده است. علی بن ابی طالب(ع)فرمود: ما چند بار از پیغمبر(ص) شنیده ایم که می فرمود: هیچ امتی مقدس نخواهد شد تا اینکه حق ضعیفش از قوی گرفته شود.
من به مدارک بسیار معتبر و متعددی مراجعه کردم. هیچ ضعفی مهم تر از ضعف مادی ندیدم. چه بیچارگی و چه بینوایی بالاتر از آن که علی بن ابیطالب(ع) را می گریاند. می فرمود: من قدرت این را دارم که از آن مغز گندمی که شما به عمل آورده اید بخورم، و بر بستر پرنیان بیارامم. «و لعل بالحجاز اوالیمامه من لا عهد له باشبع». شاید در حجاز و دورترین نقاط زمامداری من، کسانی وجود داشته باشند که گرسنه سر به بالش بگذارند و علی را بلرزانند. علی (ع) برای حیات انسان ها می لرزد، نه برای تجملات. علی(ع) برای آن می لرزد که جان انسان ها در خطر است.

آیه ای می فرماید:«هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا». یعنی: خداست که آنچه را که در زمین است برای شما آفریده است. در اینجا مقصود از شما کیست؟ این دوری از مبانی اصلی اسلام بود که می گفت: زمین از فقر و گرسنگی منفجر خواهد شد، اما دیدیم که برخلاف اندیشه اقتصاددانان، منفجر نشد، و اگر برای حفظ عرضه و تقاضا، بعضی از اسرافگری ها نباشد، بشر نان خودش را خواهد خورد. من (خدا) نانت را خواهم داد، اگر تو بگذاری! «نحن نرز قکم و ایاهم و لا تقتلو اولادکم خشیه املاق» آن گونه که مالتوس (اقتصاددان) می گفت: قاعدتاً باید پنجاه سال قبل زمین از بین رفته بود، انفجار در نتیجه فقر و گرسنگی! اما این امر اتفاق نیفتاد، مواد معیشت بیش از قبل شد. خوب! از یک طرف خداوند بگوید: آنچه در زمین است برای شما آفریده‌ام، از آن طرف قوانین را طوری وضع کند که دست این انسان ها، دست اکثریت انسان ها از نعمات زمین کوتاه باشد؟! این تناقض نیست؟!

پیامبر اکرم (ص) نمی توانست بگوید: خداوندا، چه کنم، از طرفی فرموده‏ای: “خلق لکم ما فی الارض” و از طرف دیگر قوانین فقهی که اجازه می‏دهد تا عده ای از مردم در فقر بسوزند، این دو در کنار هم یعنی چه؟ «لم یخلق لکم ما فی الارض» برای شما نیافریده است. برای قارون های زالو صفت آفریده است. امکان ندارد! آیه دیگر: «لقد کرمنا بنی آدم». با پروراندن قارون ها نمی شود عدالت اجتماعی برقرار شود. در حالی که عده ای از فقر می سوزند، آیا می شود گفت: این انسان ها، انسان های فقیر، مورد تکریم خداوندی هستند؟ خدایا اگر مرا تکریم کرده‏ای، من که شب را در حال گرسنگی می گذرانم، و باید به او بگویم به من بده، و در آن به من بده، آب آن روی من که تمام پیامبران آمده‏اند که آن را حفظ کنند، خواهد ریخت!

ی
ک روز امیرالمومنین (ع) یک صاع خرما برای فقیری که خیلی باحیا بود، و نیز در صدد سوال برنیامده بود فرستاد؛ یک نفر که نظاره گر این اقدام بود عرض کرد، یا امیرالمومنین! آن شخص که از شما سوال نکرده بود، شما چرا آن محموله را برای وی فرستادید؟ ثانیاً اگر کمتر هم به او می دادید کفایت می کرد. این محموله تقریباً یک بار شتر است. امیرالمومنین (ع) فرمود: خدا امثال تو را در جامعه اسلامی کم کند، که زیاد نکند. من می دهم تو بخل می ورزی؟! او حق خود را می گیرد. اداره معاش انسان ها چنین است که به مقام سوال در نیایند، اگر من بگذارم به مقام سوال در آیند در این موقع ایفای حق انسان نیست. یعنی اگر من برای او، ماده ضروری معیشت را فراهم کنم، ایفای حق نیست، بلکه معامله است. یک طرف معامله، مقداری ماده معیشت است و یک طرف معامله قیمت آن جنس؛ در این معامله قیمت آن جنس آبروی انسانی است که فقط باید به خاک سائیده شود.
ادامه دارد...



نویسنده : مهاجر » ساعت 1:0 صبح روز پنج شنبه 87 بهمن 3