هست و باید جهادی-قسمت نخست
اشاره:
آنچه در زیر آمده است پاسخی است به درخواست نقد و نظر درباره جهادی. از دیگر دوستان و جهادگران نیز انتظار میرود که نظرات خود را –حتی به اجمال- به گروه جهادی ارائه دهند.
متن با اندکی ویرایش در اینجا ذکر شده است که مربوط به اصلاح نگارشی و خلاصه کردن معدودی موارد بود. انتخاب تیترها از مدیر وبگاه است.
«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»
حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: این «فینا»ی شماست که مشکل دارد اگر آن را اصلاح کنید همه چیز درست می شود.
منظور از این بیان نه شعار است، نه نصیحت و نه درس اخلاق دادن، بلکه آن هستی است که گم شدهی وادی جهاد و لازمهی هجرت است.
بسیارند جهادی روندگان. تعداد مسافرت های جهادی در سال قابل توجه است و چاپ گزارش این سفرها به شکل کتابچههای رنگارنگ که حاوی تصاویری از چهره های جهادی روندگان است، زیباست. وقتی پای صحبت گروه های جهادی رفته و کسانی که در این وادی سری در میان سران درآوردهاند مینشینی، خندهات می گیرد از اینکه تعداد سفرهای جهادی، تعداد شرکت کنندگان در سفرها، میزان بودجه ی در اختیار گروه و بعد کمی مساله در نظر اغلب آنان سند افتخار است. اگر هم به فعالیت های انجام شده عنایتی داشته باشند باز تنها با همان دید کمی به آنها می نگرند. هیچ گروهی «فینا»ی خود را بیان نکرد، هیچ گروهی نمیدانست برای چه می رود جهادی. جهادی ها از فرط تحمیل چهره ی عادت جهادیروندگان بر آن، اصل وجودی شان زیر بار علامت سوالی گران رفته است. شاید اندک باشند کسانی که وقتی می پرسی برای چه جهادی میروی، دلیلی برای آمدن و رفتن داشته باشند.
زمانی میتوان عنوان جهادگر را بر جهادی رفتهای حمل نمود که شور و شعور جهادی در وی توامان گردد. بر این اساس جهادی روندگان بر سه قسم منقسم می شوند:
1. عده ی بسیاری از سر جو موقت و حس کنجکاوی است که در این مسیر گام مینهند و پس از اتمام سفر، جهادی برایشان پایان مییابد. این مساله را به وضوح می توان در نگاه افرادی که چند جهادی رفتهاند مشاهده کرد. هرکه یک مرتبه این سفر را تجربه می کند مدعای تجربه و نظریهپردازی دارد و هالهای از اوهام گرد خود میبافد که ما نیز جهادی رفتهایم و بزرگ اینها ما هستیم.
2.دسته ای نیز جهادی می آیند تا عرصه از وجود سرشار از برکت آنان تهی نباشد و اغیار نگویند چرا فلانی حضور ندارد. اینان مصداق حقیقی «هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای» هستند که حضوری پرجلوه دارند اما دلشان جای دیگر است. این عده که مکره به تحمل این توفیق اجباری هستند بزرگترین آسیب جهادی هستند. چرا که همینان پس از بازگشت از سفر می شوند مسئولین نامی این امر و گوشه نشینان میدان عمل در این عرصه.
یکی از اساتید اصول فقه می فرمودند: سند روایت «الاعمال بالنیات» ضعیف است، اما به واقع این انگیزهها و قصدهاست که محرک افعال آدمی است. نیات سرچشمهی رفتارهای موجود مختار است. غرض بی حرمتی به اشخاص نیست لیکن نبود پشتوانه ی عمیق و متقن منجر به گم نمودن اصل امر میگردد. نداشتن عقیدهای استوار در ورای اعمال در گذر زمان منجر به مفقود نمودن هدف میگردد. و زمانی که جایگاه عقیده تهی گردد هر نوع نگرشی جایگزین آن میشود و هر شخص برایش این توهم ایجاد می شود که همان چه وی اندیشیده و به آن دست یافته همان تفکر مطلق است و هیچ بایدی فراتر از آن نیست.
3. گروه دیگر آنانی هستند که جهادی برایشان عرصه ی حضوری دیگر است تا بر تکلیف خویش جامه عمل بپوشانند. همانان که به واقع مصداق «والذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا» هستند و گام های خود را برای ترسیم جامعه ی انتظار و پیوند آن با مدینه ی مهدوی استوار نمودهاند.
هجرت با دستهای خالی
متاسفانه عدم تلاش برای فراهم آوردن کوله بار سفر و دست خالی بودن افراد برای این هجرت به فعالیت ها آسیب شدید می رساند. نداشتن هدف و تعریف مناسبی از این حرکت و به عبارتی نبودن پشتوانه فکری در ورای این وادی منجر به این می شود که دوستان هنگامه عمل از خود می پرسند، زکجا و به کجا و ز چه رو آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ این مساله تلاش افراد صاحب نظر و دغدغه مند در این زمینه را می طلبد که پیش از سفر و در طول 350 روز سال گردهم نشسته و اصول و فروع لازم و ملزوم در حیطه ی حرکت های جهادی را معین سازند و سپس با ریختن این برنامه در قالبی صحیح به جهادگران عرضه دارند. همایش ها و نشست هایی که محدود به دیدن چند کلیپ و بیان سخنانی که تنها گوینده می داند چیستند، هیچ گاه اصل مساله را مبرهن نمی سازد و چه بسا در مواردی منجر به تخریب ماهیت امر می گردد. ایجاد اتاق فکر در گروه جهادی ضروری ترین نیاز است. تجربه ی واحد ما در مدت پیش از سفر نشان داد که قابلیت اجرای این ایده نیز وجود دارد و گروه می تواند با برگزاری 1 یا 2 جلسه در طول ماه و مکتوب نمودن ماحصل گفته ها و شنیده ها و ارائه ی آنچه در این گفتگوها کسب شده است در قالب های گوناگون هم چون برگزاری همایشی با پشتوانه ی فکری و تجربی استوار و یا ثبت در نشریه های مربوطه که منحصر به چند عکس و بیان نظرات شخصی نویسندگان محترم در موضوعات از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد که هم چون نشریات زرد محفلی است برای رساندن صدای خود به گوش دیگران می باشند.
از پیشقراولی تا جلسه توجیهی
بسیار پسندیده است همان گونه که برای آشنایی با منطقه ی سفر چندین سفر پیش قراولی برگزار می گردد، برای آشنایی شرکت کنندگان در مسافرت با عرصه ای که در آن حضور می یابند و شناخت توان مندی های افراد چند جلسه برگزار شود. تا نتیجه این نشود که دانشجویان مملکت و امید رهبر و ملت 15 روز «علاف الدوله» باشند، به اندازه ی یک کارگر اهل کشور دوست و همسایه- افغانستان- حق عملگی را ادا نکرده باشند و تمام اوقات مبارکشان صرف لودگی و در سر و کله ی هم زدن نشده باشد.
کدام سفر شناسایی؟!
متاسفانه سفرهای شناسایی از دیدگاه درستی بهره مند نیستند. حداقل درخصوص اطلاعاتی که به دیگر گروه ها منتقل می شد این گونه می نمود. در حالی که گروه ما در حضور 2ساعته در روستاها بسیاری از آن مسائلی که باید را درک نمود. نوع تعامل افرادی که پیش قراولی می روند با افراد اهمیت بسیاری دارد. افراد توانمند با مشاهده ی اوضاع و احوال و سوال در خصوص آنچه وجود دارد می توانند در فاصله ی محدودی اطلاعات مناسبی را کسب کنند. حضور افرادی که بهر این امر ساخته شدند [...] در این سفرها به شدت نیاز می باشد.
اینها را اصلاح کنید!
وجود غرورهای کاذب، حب مسئولیت، نادیده انگاشتن سایرین و تکیه بر منیت ها از آفاتی بود که در عرصه جهاد انتظار آنها نمیرفت مشهود بود.
در مواجهه با گروه های جهادی به این نتیجه واصل می شویم که آنچه به عنوان عامل موفقیت در این امر تعریف می گردد نیت و مقصود از گام نهادن در این مسیر است. خلوصی که در کار وجود دارد به آن ارج میدهد. این اخلاص با تهدید های گوناگونی مواجه می شود که با تقویت تفکر جهادی باید آن را از گزند مصون داشت.
گرچه یک بار مصرف بودن افراد در این زمینه معظل است لیکن وجود و حضور افرادی که در این حیطه بیش از ظرف درونی آنان و گنجایش شان در کار مصروف می گردند موجب ایجاد خلل و آسیب به بنای کار می گردد.
جهادی یا همان درخت آلبالو!
خدا نکند که جهادی تبدیل شود به درخت آلبالویی که هرکس در زیر سایه ی آن به دنبال دستمال گم گشته خود باشد. آن روز روز مرگ ارزش هاست.
زیر پا نهادن عادات اجتماعی در نظر عموم امری نادرست می نماید اما می آییم جهادی که یاد بگیریم از عادات درونی و تمایلات شخصی فاصله بگیریم. اگر عبادت می کنیم به دور از آسایش و امکانات آن باشد.
اگر در شرایطی غیر از آنچه روز مرگی ها برایت رقم زده است همان مدعی بودی، آن زمان است که مرد شدهای. که مردی به عمل باید برآید. به سخن هر کس توان این ادعا را دارد. اگر همراه خشت هایی که با دست روی هم می گذاری به ترمیم خانه ی وجودی ات پرداختی آن زمان می توانی ادعای جهادگر بودن نمایی. هرگاه سرزمین قلبت را به بیلی میهمان نمودی و از آنچه داری با تمام وجود دل بریدی لایق عنوان جهادگر هستی. اینکه ملکی بنا سازی بدون ساختن بنای وجودی خویش جز زبونی هیچ آیدت نشده است. هنگامی که از آنچه مطابق میل تو و هواخواه نفست است جدا شدی الحق جهادگری. وقتی آن گونه که باید تربیت شدی و آموختی شیوه ی زیستن را، بگو من یک جهادگر هستم. اگر هم چنان اسیر خود(ی) باشی تنها جهاد رفته ای بیش نیستی.
انشاالله که تمام جهادی رفته ها «فینا»ی خویش را بیابند.