نسخه نشریه هجر را میتوانید از سمت چپ همین پایگاه دریافت کنید. مطلب زیر هم در همان شماره آمده است که اینجا ذکر می کنیم.
اشاره:
امام موسی صدر در سال 1307 در شهر قم دیده به جهان گشود. مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. امام موسی صدر تا سال 38، قریب به 13 سال در حوزههای قم و نجف تحصیل میکند. او به عنوان اولین دانشجوی روحانی رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد میشود و در سال 32 از آن فارغ التحصیل میشود. امام صدر در اواخر سال 38 و به دنبال توصیههای مراجع، وصیت مرحوم آیتالله شرفالدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفته و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح شئون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان آن روز لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و سازگار با زمان مکتب اهل بیت به جهان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل میداد. امام صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را در سه حوزه موازی سازماندهی نمود:1. بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی طایفه شیعه لبنان2. پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان3. تکوین جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل. تحولات وتغییراتی که امام موسی صدر در جایگاه شیعیان لبنان به وجود آورد در این مختصر نمی گنجد.
امام صدر در 3 شهریور 57 و در آخرین مرحله از سفر دورهای خود به برخی کشورهای عربی، بنابر دعوت رسمیمعمر قذافی به کشور لیبی وارد ، و در روز 9 شهریور در آنجا ربوده شد . رژیم لیبی در 27 شهریور 57 و به دنبال التهاب فوق العاده مردم لبنان، حوزههای علمیه و مطبوعات منطقه، با انتشار بیانیهای رسما اعلان نمود که امام صدر و دو همراه ایشان، با پرواز شماره 881 مورخ 9 شهریور هواپیمایی آلیتالیا، طرابلس را به سوی رم ترک کردهاند .
کمیته تحقیق دولت لبنان پس از یک ماه تحقیق و بررسی اسناد و مدارک ذیربط در کشورهای لیبی و ایتالیا، در مهر 1357 به دولت متبوع خود گزارش نمود ، که امام صدر و دو همراه وی نه تنها به رم نرسیدهاند، بلکه در تاریخ مقرر و با پرواز نام برده شده در بیانیه رژیم لیبی نیز خاک طرابلس را ترک نکردهاند.
در 13 اردیبهشت 80، پایگاه «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت اعلان نمود که امام صدر در اواخر سال 76 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده شده است، و اندکی پیش از ماه رمضان گذشته به مکانی دیگر انتقال یافته است.
یکی از اقدامات امام موسی صدر ایجاد حرکتالمحرومین در لبنان با هدف رسیدگی به حال نیازمندان بود. علاوه بر آنکه سلوک شخصی او میتواند راهنمای ما باشد، نکات فراوانی در تاسیس این حرکت وجود دارد.
آنچه در ادامه میآید برشهای کوتاهی از زندگی اوست.
1. همان طلبه ساده
امام موسی صدر در اوج قله عظمت و منزلت بود و بالاترین قدرت سیاسی و مذهبی را در دست داشت. او بر قلوب میلیونها انسان در کشورهای مختلف اعم از شیعه، سنی، مسیحی حکومت میکرد. شخصیت و بزرگی او همه صاحبمنصبان ظاهری را به کرنش و کوچکی وا میداشت؛ بسیار اتفاق افتاده بود که امثال رئیس جمهور لبنان در ماشین امام موسی صدر را باز میکرد تا او با احترام ویژه سوار ماشین شود.
با همه اینها او هنوز در نظر خود، همان طلبه ساده بود. در برخورد با وی هیچ احساسی نمی شد که وی رئیس «مجلس اعلای شیعیان لبنان» است و آن همه عاشق و جان باخته و طرفدار دارد. علیرغم فعالیتهای اجتماعی، بسیار در انجام امور خانه چون پخت و پز، لباسشویی و ... به خانواده کمک میکرد که گوشههایی از این ساده زیستی و دوری از تشریفات در قسمتی از نامه شهید مصطفی چمران که به یکی از دوستان خود در ایران نوشته، آمده است. او در این نامه چنین مینویسد:
«... آقای صدر حالشان خوب است. فقط گاهگاهی نفس تنگی پیدا میشود و ایشان را رنج میدهد. پری خانم، حورا و ملیحه به ایران رفتند و آقای صدر تنها هستند. پسرها کار منزل را میکنند و غذا میپزند. امشب در مجلس در حضور ایشان هستم و خود ایشان غذا را ترتیب میدهند، زیرا پسرها در صور هستند...»
امام موسی صدر در سالهای اول اقامت در لبنان، برای رفت و آمد خود از تاکسی کمک میگرفت. بعد از مدتی چون مسافرتهایش به شهرها و روستاهای جنوب و شمال لبنان زیادتر شد، به ناچار خودرو فولکسی تهیه کرد که رانندگی آن را شخصی به نام ابوعلی حجازی بر عهده داشت. امام موسی صدر هر روز با این ماشین کوچک به اکثر روستاهای جنوب سر میزد. او قامت بلند و بالایی داشت و چون ماشین مذکور کوچک بود، به زحمت در آن جای میگرفت. روزی رانندهاش به وی پیشنهاد میکند تا خودروی بزرگتری تهیه کند، اما او قبول نمیکند و در جواب میگوید:
«... اگر از ماشین بزرگتر استفاده کنم مردم احساس کوچکی و حقارت خواهند کرد. ما روحانیون باید کاری بکنیم که مردم با دل و جان از ما استقبال کنند، نه با چشم و زبان ...».
2. در میان مردم
کوچه پس کوچههای شهرها و قصبات سراسر لبنان یک صدا شهادت میدهند که امام موسی صدر همیشه در کنار مردم میزیست. به دیدار آنها میرفت، با مهربانی و تواضع فراوان با آنان صحبت میکرد و به سخنان هر یک گوش فرا میداد. عشق به توده مردم همیشه از چشمان پرفروغ وی موج میزد. او میگفت:
«... جای من اکنون در میان شماست. پایگاه من در قلبهای شماست، قدرت من به دستهای شماست. حافظ و نگهدار من چشمهای شما هستند، برنامههای من به دست شما اجرا خواهند شد. هیچ کس و هیچ چیز را در این دنیا بر شما ترجیح نخواهم داد ...».
امام موسی صدر مصمم بود همیشه در مناسبتهای مذهبی و اعیاد بزرگ اسلامی به منطقه جنوب سفر کند و در میان مردم مستضعف، به ویژه در میان کودکان یتیم مؤسسه صنعتی جبل عامل باشد. درحالی که شخصیتهای سیاسی و مذهبی لبنان اغلب در مراسم رسمی و تشریفاتی به سر میبردند، او ترجیح میداد در کنار کودکان بیسرپرست باشد و شادی خود را با آنها تقسیم کند. وی در این ایام علاوه بر کودکان یتیم، جهت دیدار با مردم جنوب اوقات ویژهای را اختصاص میداد. به تک تک روستاها، حتی مردم ساکن در نوار مرزی سرکشی میکرد. ابوعلی حسینی راننده امام موسی صدر که سالها با وی همراه بود نقل میکند:
«... من و محافظ آقا، مرحوم ابوعلی یونس، در تمامی این مراحل ایشان را همراهی میکردیم. امام در اینگونه بازدیدها وارد خانههای مردم میشد و چند لحظهای را در کنار آنها مینشست. اگر فردی از اهالی روستا درگذشته بود، در مجلس ختم وی شرکت میکرد... بسیار پیش آمد که ناهار یا شام را در همین روستاها و در خانههای مردم فقیر و کشاورز صرف نمود. امکان نداشت که برای صرف غذا، سر سفرهای غیر از سفره کشاورزان و زحمتکشان روستا حاضر شود. خیلی راحت سؤال میکرد: «مادر جان! امروز برای ناهار چه چیزی آماده کردهاید؟» به هیچ وجه اجازه نمیداد تا غذای مرغوبتر تهیه شود! مصر بود تا از همان غذای ساده و فقیرانه روستایی استفاده کند. اگر صاحب خانه بر تهیه غذایی مخصوص اصرار میکرد، امام چنین میگفت: «مادر جان! اگر مرا دوست داری و راضی نیستید که خداوند عذابم دهد، اجازه دهید از همان غذای معمول خودتان استفاده کنم...».
مردم نیز به وی عشق بیپایان میورزیدند. اکثر ابراز احساساتی که نسبت به وی میشد غالباً تا نیم ساعت یا بیشتر طول میکشید. بارها دیده میشد که از شدت استقبال عمامه او باز شده و یا از سرش افتاده است و آنگاه بر روی انگشتان مردم، همانند یک کشتی، در دریای خروشان به جلو میرفت و در جایگاه تحویل امام موسی صدر میشد.
در سفر به کشورهای مختلف و از جمله کشورهای آفریقایی از همه بیشتر، وقت برای دیدار با مردم میگذاشت و در نماز جمعههای آنان شرکت میکرد و با سخنرانی خود با آنان به درددل مینشست. وقتی او به دعوت «جمال عبدالناصر» رئیس جمهور وقت مصر، یک سفر چهل و هشت ساعته بدان کشور نمود، در نماز جمعه حاضر شد و امامت نماز جمعه مسجد الازهر را نیز به عهده گرفت و خطبههای آتشین در آن روز ایراد نمود به طوری که همه را در حیرت و اندیشه فرو برد.
در آن حال با استقبال و اصرار مردم و به پیشنهاد «جمال عبدالناصر» این سفر 48 ساعته تبدیل به یک سفر ده روزه گردید و در این ده روز امام موسی صدر نقش بزرگی را در بیداری مردم مصر نسبت به مسائل جهان و منطقه ایفا نمود.
3. مظلوم تر از همه
امام موسی صدر، دوستان و همفکران خیلی نزدیک دیگری مانند شهید مرتضی مطهری و شهید دکتر بهشتی نیز داشت. که این دو شخصیت بزرگ نیز همانند وی از افکار و اندیشههای ناب برخوردار بودند و همچون چشمههای زلال و حیات بخش همواره می جوشیدند. به همین دلیل خاطر این سه شخصیت فرزانه سرنوشت مشترک و نزدیک به هم را پشت سر گذاشتند، چراکه بسیاری از یافتههای فقهی، اصولی، فلسفی، جامعه شناسی، اقتصادی و ... آنها در محافل متحجران، قابل فهم افراد و اشخاص نبوده و مورد اعتراض آنان قرار میگرفت.
در دورانی که امام موسی صدر در کشور لبنان به علت آن فعالیتهای اصلاحی و صلح آمیز، متهم به فسق و بیمبالاتی میگشت، در همان سالها میبینیم شهید مطهری نیز در ایران، به دلیل بیان یک سری مسائل، به روشنفکرزدگی متهم میشود و یا وقتی امام موسی صدر از طرف احزاب چپ و راست در لبنان، به عنوان دست نشانده آمریکا و شوروی معرفی میگردد، پس از اندکی شهید بهشتی نیز از طرفدار و دسته همان احزاب در ایران، به سرمایهداری متهم میشود. و یا هنگامی که محافل مقدس مآب از ایشان به علت دخالت در سیاست خردهگیری میکردند، در همان ایام مشاهده میشود که پسر عمویش شهید سید محمد باقر صدر نیز در عراق، به دلیل تشکیل حزب و مبارزه با حکومت بعثی، متهم به دست نشاندگی اجانب گشته و به انزوا کشیده میشود.
اما وسعت و شدت مظلومیت هیچ یک از این شهیدان، به شعاع و عمق مظلومیت امام موسی صدر نمیرسد که شرح مفصل آن با مطالعه و دقت در برخوردهای احزاب و گروههای مختلف در لبنان، با وی به خوبی آشکار میگردد.
آیت الله مشکینی در مورد مظلومیت وی اینچنین عقیده دارند: «یکی از جهتهای مهمی که بعدها به آن ملتفت شدیم، مظلومیت ایشان(امام موسی صدر) بود. بنده معتقد هستم که مظلومیت ایشان غیر از مظلومیت شهدایی است که ما داریم. مثل: مرحوم سید محمد باقر صدر، مرحوم آقای مطهری، مرحوم آقای بهشتی، مرحوم باهنر و... است. مظلومیت ایشان بالاتر از مظلومیت اینها بود.»
در عمق مظلومیت امام موسی صدر همین بس که در حالیکه از طرف همه گروهها و احزاب چپ و راست مورد حملات ناجوانمردانه و گوناگون قرار میگرفت از سوی دوستان ناآگاه و بازیخورده نیز متهم به انواع تهمتها از قبیل: ریاستطلبی، سلطه جویی و ... میگردید. چنانکه در روزنامههای کثیر الانتشار آن روز از قول بعضی از آنان با تیترهای بزرگ این جمله و شبیه آن را چاپ کرده و انتشار میدادند که:«الصدر یرید ان یکون صدراً لهذا المجلس» (امام موسی صدر میخواهد خود را رئیس مجلس اعلای لبنان بکند) و یا می نوشتند:»ایرانیانی که جاسوس شاه در منطقه هستند دیروز آمدهاند و امروز میخواهند تمام سرنوشت ملت لبنان را به دست بگیرند.»
و هنگامی که امام موسی صدر دختر چهارسالهای بیش نداشت، برای او دختر بیست سالهای شایع کرده و میگفتند که «دختر امام موسی صدر با ماشین بنز مدل بالا که متعلق به مجلس اعلای لبنان نیز است هر روز به گردش می رود و حجاب اسلامی را هم رعایت نمیکند».
و یا عکسی از امام موسی صدر را (که در مجالس مسیحیان درحال سخنرانی بود و درآن جلسه چند خانم بیحجاب مسیحی هم حضور داشتند و به گفتار وی گوش میدادند) تهیه کرده و به عنوان نقطه ضعف و نشانه بیدینی امام موسی صدر به مراجع بزرگ نجف از جمله آیت الله العظمی حکیم(ره) و آیت الله العظمی خویی(ره) ارسال میدارند تا به خیال خودشان کار وی را یکسره نمایند. ولی وقتی آن دو مرجع بزرگ از جریان اطلاع پیدا میکنند، چون از نزدیک شناخت خوبی از شخصیت روحی و اندیشههای ناب امام موسی صدر داشتند و او را یک فقیه جامع و کامل دریافته بودند در جواب آنان می نویسند: «امام موسی صدر، راه تبلیغ را بهتر از همه میداند و به روشهای نوین و پیچیده آن و به چگونگی برخورد با اقشار مختلف مردم، آشناتر از دیگران است.»
گاهی عمق حملات و شعاع تبلیغات سوء بر ضد امام موسی صدر به قدری افزایش مییابد و فضای لبنان را آلوده و مسموم میساخت که حتی نزدیکان و علاقهمندان او را نیز دچار شک و تردید میکرد. حجت الاسلام شیخ ادیب حیدر که در آن دوران در بخش فرهنگی حرکت «امل» فعالیت داشت، میگوید:
«... یادم هست که حملات مخالفین امام در مقطعی آنقدر شدت گرفت که حتی من نیز تحت تأثیر واقع شده و در برخی مسائل شک کردم! سؤالی که از شهید سید محمد باقر صدر کردم، به واسطه همین شبهاتی بود که برخی علما درباره امام صدر طرح کرده بودند اما وقتی مدح و ستایش آن شهید را از امام شنیدم، دلم قرص گردید و محبت امام بیش از پیش در قلبم نشست ... . »
4. موسسه قالی بافی
سید موسی صدر برای تأسیس این مرکز به ایران سفر کرد و در شهر کاشان با قالیبافهای ماهر و سابقهدار به تبادل نظر نشست و یکی از اساتید این صنعت را با خود به لبنان برده و وی را جهت آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشکیل کلاسهای آموزش قالی بافی توسط وی، بانوان بسیاری این صنعت را به خوبی یاد گرفتند، چنانکه بعد از اندکی این مراکز آموزشی، یکی از مراکز سرنوشت ساز در این قشر بانوان و دیگر محرومان به حساب آمد و به خاطر همین اهمیت، زیر نظر شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران اداره می شد. بیش از 300 دختر از منطقه جبل عامل در این مرکز آموزشی، مشغول یادگیری قالیبافی بودند. بعد از تمام دوره لازم در آن مرکز، وسایل قالی بافی در اختیار آنها گذاشته میشد و آنان درمنزل خود به کار ادامه میدادند و در برابر، دستمزد دریافت میکردند. این قالیها توسط مؤسسه در فروشگاههای مخصوص به فروش میرفت و با سود آن، عملیات حیاتی در راه بهبودی اوضاع محرومان و بیسرپرستان انجام میگرفت.
5. مدرسه صنعتی جبل عامل
اولین مؤسسهای که وی در شهر صور بنیان نهاد «مدرسه صنعتی جبل عامل» بود. هدف او از ایجاد این مرکز آن بودکه فقر و جهل را که سالها سایه شوم خود را بر سر این مردم افکنده بود از میان بردارد. چنانکه تا حدود زیادی نیز در این راه موفق گردید. این مدرسه اختصاص به یتیمان و محرومان داشت. افرادی در آن نگهداری میشدند که خانوادههایشان مورد حمله اسرائیل قرار گرفته و پدر و مادران خود را از دست داده بودند. این فرزندان از سن یازده تا پانزده و بیست سالگی در این مدرسه شبانهروزی، در هفت رشته مهم فنی مثل نجاری، آهنگری، جوشکاری، برق و الکترونیک و ماشینهای کشاورزی و ... به طور رایگان تحصیل میکردند و پس از چهار سال درس وارد اجتماع و جذب بازار کار شده و حقوق قابل توجهی دریافت میکردند که بدان وسیله قدرت تشکیل خانواده را نیز مییافتند.
برای آشنایی بهتر و بیشتر با فعالیتهای این مدرسه و نحوه اداره آن سخنان شهید دکتر مصطفی چمران که خود به مدت هشت سال مدیر این مدرسه بوده است توجه کنید:
«این یکی از مدارس عالی است که در جنوب لبنان از هر جهت بینظیر است، از نظر عظمت و از نظر کیفیت درس، در اکثر سالها شاگردان اول لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل میشدند. شاگردانی که از نظر عملی، فکری و تئوری در لبنان بینظیر بودند. شاگردانی که با کار خود در جوشکاری، تراشکاری، ماشین آلات و... در سرتاسر لبنان سرآمد دیگران بودند. حتی من به خاطر دارم میخواستیم عدهای استاد بپذیریم، عده زیادی از مدارس مسیحیان و حتی از اروپا آمدند، من میخواستم که این استادان را امتحان کنم. برای امتحان آنان به یکی از شاگردان گفتم که آنان را روی ماشین تراش امتحان کند. شاگرد مدرسه ما که شاید سال سوم بود از استادی که از خارج آمده بود به مراتب قویتر و تواناتر بود.»
*ساسان زارع