اشاره:
در این نوشتار قرار است به پدیدهای به نام «حرکت جهادی» که چند سالی است بین دانشجویان هم معمول شده است؛ بپردازیم. در اینجا قصد نداریم شما را برای شرکت کردن در این سفرها مجاب کنیم و یا حتی با دلایل منطقی لزوم و ایجاب آن را به شما اثبات کنیم. بنابراین اگر پس از مطالعه آن هنوز به لزوم آن پی نبردید اصلاً مهم نیست.
1. دانشجو جماعت از آنجایی که دانشجوست برای انجام هر کاری استدلال عقلی-منطقی طلب میکند و محال ممکن است پیش از آن که برای انجام کاری -حالا هر کاری- قانع بشود دست به آن بزند. ولی این همه آن نیست. و باز هم از آنجایی که در این مرز و بوم قریب به اتفاق دانشجو جماعت، جوان است و یکی از ویژگیهای جوان-حالا هر جا که باشد- تحرک و شور است، برای کارهایی که کمی هیجان داشته باشد و حلقهای از رفقای صمیمی در آن جمع باشند خیلی هم دنبال دلیل و استدلال نمیگردد-و از قدیم هم گفته اند که پای استدلالیان چوبین بود.
2. علمای «جهادی»(1) بر دو شعبهاند -و البته واضح است که اختلاف آراء همه جا مذموم نیست- برخی برآنانند که جهادی تعریفپذیر نباشد و هر کس طالب باشد کوله سفر بر دوش کشد و سختی راه بر تن پذیرد تا بداند که جهادی چیست. و به قول شیخنا یحیی «حالِ ذوق جز به ذوق نتوان دانستن»(2). و شعبهای دیگر کوشش بسیار در تعریف جامع و مانع برای جهادی نمودهاند-سعیکمٌ مشکور. در این تعاریف نیز کثرتی بسیار باشد. البته اگر خوب در این دو شعبه -که خود فِرَقِ گوناگون دارند- اندیشه کنی درمییابی که نظر شعبه اول هم تعریفی است از جهادی-آنچه به تعریف ناید. و ما را نیز موافقتی است با شعبه اول.
3.از آن زمان که دکارت در میراث فکری یونانی-مسیحی شک کرد و پس از آنکه اگوست کنت(3) فلسفه تحصلی را بنیان نهاد و آراء او مقبولیتی عام یافت و طریقت شاخت حسی و تجربی بر شناخت عقلی غلبه یافت، دیگر امور ماورائی هم در پرتو این نظریه شناسایی میشود و از همین جاست که تئولوژی(4) شکل میگیرد.
در جهانی که خدا را با حس تجربه میکنند چه کسی میتواند به راقم این سطور معترض شود که علم شناخت جهادی را «جهادیلوژی» نام نهد. پس ما چنین کردیم.
«جهادی لوژی» در تعریف شیخنا(5) مرکب از «جهادی» به معنای مسافرت یا حرکت جهادی و «لوژی» به معنای شناختِ حصولی و همریشه با Logic [منطق] است. برای روشن شدن معنای آن به عنوان مثال میتوان به لغت متالوژی(6) اشاره کرد. متالوژی مرکب از «متال» به معنای فلز و «لوژی» به معنایی که در بالا ذکر شد علم شناخت حصولی فلز از طریق تجربه است.
4. شاید ندانید جهادی چیست؛ شاید هم دیده باشید فیلمهایی که از سیما پخش میشود و شاید هم با خود گفته باشید که مگر من فعلهام(7) که بعد از این همه درس خواندن –آخر درس هم که نمیخوانی!- بروم برای دیگری بیل بزنم! که حالا چه بشود؟ باز اگر یک کاری بود که به تخصصمان میخورد یک چیزی. و الخ.
این همه گفتی، حالا بگذار من هم بگویم. اول بگویم که این همه که گفتهاند جهادی تخصصی همهاش باد هواست-و در باد هوا نیز ثمراتی است. نه اینکه نباشد، ولی جهادی نیست-در ذات. دوم بگویم که بیل هم بزنی نه تنها پولی کف دستت نمیگذارند، از جیب مبارک هم باید چیزی خرج کنی! شرح مختصر آن هم این است که وقتی برای دیگری بیل میزنی مستحق مزدی! حال آن که بیل میزنی برای خودت. یعنی برای خودت مفید است. پس در قبال این فایدهای که میبری باید یک چیزی بدهی. اما اینها که گفتم همگی حاشیهای بود برای گفتن این متن که اصلِ اصول جهادی است. و آن چیزی نیست مگر بیل-و تو چه میدانی که بیل چیست؟ و این بیلی که من میگویم همان بیلی نیست که دسته چوبی دارد و بدنه فلزی. که القضا این بیل هم دسته چوبی دارد و بدنه فلزی. و در همین جاست که واژه جهادیلوژی به کار میآید. یعنی شناخت به حس. این شناخت از روزهای دوم و سوم به بعد رخ میدهد. آنجا که بر اثر مجالست با بیل و مداوت بر بیلزنی -و در جنب آن فرغونبَری- ماهیچههای برخی نواحی بدن جمادی(8) دچار دردهای مضمن شدهاست. مبادا در این موقع -که درد رو به فزونی است- بر کسی یا خودت لعنتی نثار کنی که مستجاب است. اینجاست که تقلیل و تضعیف قوای جسمانی –و گاه شیطانی- راه را برای تقویت قوای روحانی باز خواهد نمود و بهجت و سرور زایدُالوصفی در دانشجوی بیلْزَن –که متصف به صفت جهادگر شده است- ایجاد میکند. و اینگاه است که گاه سرخوشی و سرمستی است و گاهِ تصدیق سخن شیخ کبیر ما، که گفته بود: حالِ ذوق جز به ذوق نتوان دانستن. و چون بر این کار مداوت کنی حال سرخوشی مدام شود و به نوری تبدیل شود در درون. و این نور، نور جهاد است که خاموش نشود جز به تعلقات دنیوی. و بر جهادگر فرض است بر مراقبت بر این حال. و گمان نبری این عدم تعلق تجویزی است بر درویشی. عدم تعلق به امور دنیوی همانا آن است که بدانی همه چیز للهی و إلی اللهی است. و این نشدنی است مگر برای خالصان درگاه خدای تعالی. و آن که نتواند چنین کند چگونه تواند جهادی را درک کند؟ و به این سبب است که جهاد از گرده اناث خارج است –از آن روی که آنها را با بیل و امثال آن کاری نیست -و نمیتواند باشد!
و مبادا این بیل تو را به گمان غلط بیاندازد که این سازندهگی که اینان در پی آنند؛ ساختن خانه و کاشانهای است برای بیسرپناهی.
که این است و همهی آن نیست. آن عمرانی که اینان در کار آنند ساختن عمارت روح است. و چه عمارتی گرانبهاتر از آن؟
5. و آنچه ذکرش رفت همه جهادی نیست. چگونه انسان میتواند تنها به فکر خویش باشد در برابر مردمانی که زندگی بر آنها سخت میگذرد. چگونه میتوان کنج فراغت گزید؟ پس جهادگر سعی وافر میکند تا آنچه در توان دارد-و بیش از آن- برای خدمت به این مردم هزینه کند(9)! تجارتی کند پر سود! سودی که از حساب خارج است. و کیست که با خدا معامله کند؟!
6. در مصحف شریف آمده است که قیام کنید برای خدا؛ یکی یکی و دوتا دوتا. و گمان نبری که این روال همیشگی است. که در جای دیگری از همان آورده است که چنگ بزنید به ریسمان خدایی همگی. و این گردِهَم آمدن مقدم است بر آن چنگ زدن. ارزیدن و زیبایی جهادی هم در این اعتصام جمعی است.
ختم کلام؛ جهادی در دل ثمراتی دارد که جز با معرفت به آن حاصل نشود، و معرفت به آن جز با تأمل و تفکر در آن به دست ناید. که مروارید در دل صدف است و صدف در عمق بحر. و مروارید را به دست نیاورد جز غواص کارآزموده.
و اینها که به چشم سر میبینی به برکت جهادی است نه خود آن. زارع گندم میکارد. هم کاه درو میکند هم گندم. لیکن او قصد گندم داشته است، کاه هم در کنار خوشه گندم رشد کرده.
پینوشت:
1. منظور از «جهادی» در این متن به طور اخص«مسافرت جهادی» و به طور اعم«حرکت جهادی» است. که برای سهولت در نوشتار بصورت مختصر از «جهادی» استفاده میشود.
2. فی حالت طفولیت.
3. وفات به سال 1857م.
4. که به اشتباه علم معارف یا خداشناسی ترجمه کردهاند.
5. یکی از علمای جهادی که نامش در نسخ خطی کهن از بین رفته است.
6. متالورژی. یکی از رشته های علوم مهندسی در دانشگاه. رشته تحصیلی علی دایی در دانشگاه شریف. دانشجویان این رشته در برابر پرسشکنندگان رشته تحصیلیشان به جای واژه سخیف مواد از این واژه استفاده میکنند تا علاوه بر نیفزودن پسوند مخدر از سوی مخاطب و فراهم نکردن اسباب استهزاء خود حالت حیرت و پرسش را در فرد مذکور ایجاد کنند. منبع: برگفته از فرهنگنامه علوم دانشگاهی
7. همان عَمَله خودمان.
8. مادی.
9. و این است یکی از تفاوتهای بین جهاد و خدمت.