گفته بودند به ما:
میکشد در همه کس
غم نان
ایمان را
*
در شبی سرد چو مرگ
که هوا می لرزید
و تن خسته شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم.
من-گرسنه-
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی می کرد
تا زخون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم-بی کلامی گوید-
گفت با من:پسرم!
چاره مشکل ما
ایمان است.
سید حسن حسینی
هم صدا با حلق اسماعیل
نویسنده : مهاجر » ساعت 4:4 عصر روز چهارشنبه 87 اردیبهشت 18