امروز صبح ساعت 7، بعد از یازده روز دوباره به تهران رسیدم...
همان شهر شلوغ یازده روز پیش ...
بعد از رسیدن به خونه اولین کاری که کردم پاک کردن گرد و غبار جهادی از لباس و تنم بود...
بعد از ظهر برای درست کردن شیشه عینکم - که تو اردو شکسته بود – به خیابان ولیعصر رفتم و بعد از بیرون اومدن از عینکسازی چند قدمی روی سنگفرش چند میلیاردی خیابان ولیعصر راه رفتم ...
در راه به خیلی چیزا فکر کردم...
از پنجره اتوبوس ساختمان مجلل دیوان عدالت اداری و بعد هم ساختمان بانک ملت – که هر چی سعی کردم نتونستم طبقه آخرش رو ببینم – توجهم رو جلب کرد ...
امیدوارم زندگی تو این شهر بزرگ ما را به خواب غفلت نبرد...
و رفاه خوابمان نکند...
و تا جهادی بعد گرد و خاک جهادی در خاطرمان بماند...
بزودی از جهادی و جهادی سوم خواهم نوشت ...
نویسنده : مهاجر » ساعت 12:8 عصر روز دوشنبه 86 مرداد 29