سفارش تبلیغ
صبا ویژن


توصیه -


درباره مهاجر
توصیه -
مدیر وبلاگ : مهاجر[197]
نویسندگان وبلاگ :
مسئول مسافرت[71]
معاون فرهنگی[2]
معاون علمی[2]
معاون اداری-مالی[2]
وحید نصیری کیا[13]
احسان آقارضایی[-2]
سعید توکلی[2]
محمد علی بیگی[0]
میهمان[6]

آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
اطلاع رسانی
جهادی 87
جهادی 88
درباره جهادی
فعالیت‏ها در جهادی
خاطرات جهادی
فقر و محرومیت
مطالب طنز
فرکانس محرمانه
وقایع
شورای هماهنگی
مؤمن جهادی
خواهران جهادی
بسیج سازندگی
فرهنگی داخلی


.::رفیق قافله::.
شورای هماهنگی گروه های جهادی
تأملاتی در باب جهادی
بنیاد فرهنگی والی
مؤسسه جهادی
بسیج سازندگی
یاوران جهادگر
جواد الائمه
مهرباران
رضوان
رازدل
آفتاب طلایی(نیک شهر)

.::همرهان::.
آنتن [35]
کتاب های سید مرتضی [177]
فلسفه و حکمت [149]
باشگاه اندیشه [137]
صالحین شیعه [62]
ماهنامه حیات [146]
ماهنامه حضور [295]
ماهنامه راه [134]
سبکبالان [102]
مجاهد [390]
ساجد [133]
نائب [355]
[آرشیو(12)]

شماره دوم نشریه هجر.آبان 88.نسخهpdf آوای مهاجر


اشتراک فصلنامه مهاجر
 
لوگوی وبلاگ
توصیه -

کلیه حقوق این وب‏گاه متعلق به گروه جهادی مهاجر است
Mohajer.basij@gmail.com
 RSS 

اشاره:
آقای قاسمیان از پیش‏کسوتان حرکت جهادی است که هنوز هم که هنوز است، تعطیلات عید را همراه با گروه‏های مختلف در جهادی می‏گذراند.
گفت و شنود زیر نوروز 87 در مسافرت جهادی رضوان صورت گرفته است. متاسفانه فرصت نشد که پس از مکتوب شدن جهت ویرایش و تکمیل، متن گزارش را در اختیار ایشان قرار دهیم. لذا اشتباهات احتمالی در متن به عهده نشریه هجر است.
در این گفت و شنود از هر چیزی درباره جهادی سخن رفته است، که بسیاری از آنها راه‏گشای مسائل اجرایی، مدیریتی، فرهنگی و معرفتی گروه‏های جهادی خواهد بود.











 

 

 به نظرتان مسافرت امسال چه‏طور بود؟
مسافرت با نشاط و خوبی بود. نشان می‌دهد که می‌شود نشاط داشت بدون گناه. برنامه‌پذیری بچه‌ها خوب بود. اصل جهادی هفته دوم است. معلوم می‌شود چقدر آدم‌ها برنامه‌پذیر هستند. اصل هفته دوم است. بدن‌ها خالی می‌کند. واقعاً جهادی هفته دوم سخت است. 

. مهم‏ترین مشکلی که مسافرت امسال داشت چه بود و چه پیشنهادی برای رفع آن دارید؟
مدیران کاری باید مدیریت کنند. مدیریت هم، از ابتدای مسافرت شروع می‌شود. به اعتقاد من، کسانی که پیش قراولی می‌آیند باید آدم‏های فنی باشند- به جهت عمرانی. فرق ملات آهک و خاک را با ملات سیمان بدانند. اگر این چیز‌ها را متوجه نشوند، نمی‌دانند بچه‌ها می‌خواهند چه کار کنند. کار را بفهمند. نقشه را بفهمند. این‌ها را متوجه بشوند. ببینند مصالح پای کار هست؟ در زمان انجام کار و برگزاری مسافرت مشکل بیشتر مسافرت‌ها این است که مسئولین هر گروه توجیه نیستند، مسئولین هر گروه باید توجیه شوند که اولاً و بالذات توجه‏شان به گروه باشد که گروه درست مدیریت شود، و بعد خودشان کار کنند. گروه مدیریت بشود یعنی اینکه شما می‌بینید یک نفر در این گروه در تمام روز دارد ملات بتن می‌زند؛ خوب این کار مشکلی است و شخص را از نفس می‌اندازد. یک نفر هم ماله می‏کشد و دارد صاف می‏کند؛ این یک ساعتش جالب است ولی زیاد که شد باید کارها تعویض شود. اگر این جابه‏جایی صورت نگیرد به یک عده فشار وارد می‏شود. این مسئولیت مدیر گروه کاری است.
از روز اول هم نباید فشارِ پیش‏رویِ پروژه که «کار عقب است» روی بچه‌ها آورد. یک گروه را تا ساعت 5 و 6 بعد‏ازظهر نگه داشت که مثلاً فردا می‌خواهیم آجرچینی کنیم. روز اول ممکن است بچه‌ها از روی مرام کار‌ کنند ولی بعد اذیت می‌شوند؛ اصلاً برای چنین کارهایی بدن‌ها آماده نیست؛ تا ساعت 5 و 6 کار می‌کنند از آن طرف فردا می‏خواهند بخوابند‏ و خسته هستند.

. مسافرت جهادی مملؤ از خاطرات تلخ و شیرین است. یکی از بهترین خاطراتی که از این چندسال شرکت در مسافرت جهادی برای‏تان مانده تعریف کنید.
سال اولی که جهادی رفتیم، سال زیبایی بود؛ چون با شهید فانی بودیم. ایشان سرگروه ما بود، من کلاس اول بودم و ایشان کلاس سوم. برای همین، جهادی برای ما از همان ابتدا با فرهنگ شهادت پیوند داشته است.
مسافرت جهادی دومی که رفتیم، مسافرت سختی بود؛ مسافرت خرمشهر. من عکسی دارم که نقشه خرمشهر را دستم گرفتم، قسمت‌هایی که 100% تخریب شده با رنگ مشکی مشخص شده؛ شما نقشه را که از دور می‏بینید، گمان می‏کنید من یک کاغذ مشکی دستم گرفتم. به این شدت تخریب شده بود. غذا به ما نمی‌رسید. شرایط سختی بود. یک گروه 6-5 نفره دانشجویی آمده بودند و روبه‏روی ما داشتند یک کار نقشه‌برداری می‌کردند. نمی‌دانم چرا آنها را خیلی تحویل می‏گرفتند؛ صبح‏ها به‏‏شان هلیم می‏دادند، به ما چای و پنیر هم نمی‏دادند. یادم است یک بار که خیلی گرسنه شده بودیم؛ از نخلی که نزدیک ما بود بالا رفتم، فکر کردم خرما دارد-از نخل بالا رفتن کار مشکلی است. وقتی رسیدم بالا، دیدم پرنده‌ها خرما را خوردند و چیزی نمانده. در همان مسافرت بچه‌ها خیلی مریض می‏شدند. رول‌های کالباس می‏دادند که مثل پنیر شده بود، له می‌شد. یک طرفش را کرم خورده بود، آن را جدا می‏کردیم و الباقی را می‏خوردیم. یک مسافرت طاقت‏فرسایی بود. واقعاً جهاد بود. ولی آخرش با هواپیما برگشتیم. تلافی‏اش درآمد. خیلی حال داد[لبخند]. اولین بار بود که هواپیما سوار شدم.

. تا چه زمانی مسافرت جهادی می‏روید؟
اگر خدا بخواهد و قبول بکنند، تا آخر عمر. جهادی برای من چنین جایگاهی دارد که یکی از شرایط ضمن عقد من بود. من در همان دو سه جمله اول که با همسرم شرط کردم، گفتم من در زندگی‏ سه افتخار بیشتر وجود ندارد: خانواده شهیدم، اهل قرآنم و مسافرت جهادی می روم. و به جز اینها هم افتخار دیگری در زندگی‏ام ندارم.
مسافرت جهادی برای من مثل یک ارتزاق است. اگر خدا قبول کند و نیت‏مان هم همین باشد. یک بار که آدم می‏آید جهادی و بر‌می‌گردد، در روح آدمی تحول ایجاد می‌شود. 
برکت دعای خیر هم خیلی اثر دارد- مهم نیست ما چه کاری می‌کنیم؛ همین قدرکه لبخندی بر لب کسی می‏نشیند. کسی از امام حسن(ع) -که ظاهراً کم سن و سال بودند- سوالی می‏کنند که فاصله زمین و آسمان چقدر است؟ امام(ع) می‏فرمایند «‌مد البصر و دعوة المظلوم». اگر منظورت به لحاظ فیزیکی است «‌مد البصر»، تا آنجایی که چشم کار می‏کند. اگر منظورت به لحاظ معنوی است «‌دعوة المظلوم» یعنی دعای مظلوم(1). ما که دعا می‏کنیم، در کنار دعای‏مان حواس‏مان به آشنا و فامیل هم هست. ولی کسی‏که جزخدا، هیچ کسی را ندارد اثر دیگری دارد -چه به لحاظ نفرین و چه دعا.
ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّه‏.* ظلم به کسی که هیچ یاوری جز خدا ندارد. ظلم همیشه بد است، لیکن ظلم به این شخص خیلی بد است. دعای علیه او که این‌طور کار می‏کند قطعاً دعای له او هم همان‏گونه کار می‌کند. ما خیلی چیزها را نمی‌دانیم. خیلی از توفیقات و برکات را ما نمی‌توانیم حساب کنیم. به هر جهت ما نمی‌دانیم «یرزق من حیث لا یحتسب»(2) ما، از کجای عالم داده می‌شود. «لایحتسب» است؛ اگر بتوانیم حساب کنیم که دیگر «لایحتسب» نیست، می‌شود «یحتسب». ممکن است دستی بر سر یتیمی کشیده‏ایم، مجموعه کار‌هایی که کرده‏ایم، زمینه‌اش را فراهم کردیم و ... . هرکسی در جهادی کاری می‏کند، بعضی‌ها ظرف می‌شویند و ... ؛ این‏ها اخلاص است، این‏ها برکات دارد و برکاتش قابل لمس است. یک طوری آدم باید لمس کند که پیشرفتی حاصل می‌شود، مثل نماز که گفته‌اند «تنهی عن الفحشاء و المنکر»(3)، که اگر این‏گونه بود قبول است و اگر نبود نه! یعنی وعده سر خرمن نیست. تمامی این‏ها برکاتش نقدِ نقد است.کما اینکه بهشت نقد است. کسی نباید بگوید «حالا یک کاری کردیم، نتایجش را هم که نمی‏دانیم» یا «حالا می‌رویم آن دنیا یک چیزی می‏شود». این می‌شود کار نسیه. ما اصلاً نسیه کار نمی‏کنیم. بلد نیستیم. همین هم هست که در قرآن بهشتی‏ها می‏گویند: «کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ » (4) هر رزقی به بهشتی‏ها می‏دهند، می‏گویند که مشابه‏اش‏ قبلاً به ما داده شده. یعنی قرار نیست ما در بهشت رزق جدیدی بگیریم. لذا باید احساس بشود و می‏شود که آدم از جهادی با یک دست پُری برود.
یدالله هم با جماعت است(5). باید این هویت جمعی حفظ شود. اگر این هویت جمعی حفظ نشود دستور قرآن که گفته است «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً»(6) را انجام ندادیم. چون آیه را اشتباه ترجمه می‏کنند. آیه را این‏گونه ترجمه می‏کنند که «همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید». این معنای آیه نیست. اگر ما همگی به ریسمان الهی چنگ بزنیم به قرآن عمل نکرده‌ایم، این می‌شود «یعتصم کل شخص بحبل الله». جمیعاً اینجا حال است. یعنی شما یک «چنگ زدن جمعی» انجام بدهید. ما باید یک جمعی باشیم و آن موقع به ریسمان الهی چنگ بزنیم. حالا اگر در این جمع هر کسی بخواهد حرف خودش را بزند دیگر این جمع نیست. هر کسی می‌تواند آنچه به ذهنش می‌رسد پیشنهاد بدهد، انتقاد کند، ولی تا سقف اینکه مسئولین نظری بدهند. لذا بیدار باش جمعی است، کار جمعی است، ورزش جمعی است. این می‌شود جمع و دست خدا همراه ما قرار می‌گیرد.

. کار جهادی برای شما باز‌نشستگی هم دارد؟
نه! ممکن است آرام آرام آدم -به جهت سن- توان عملگی نداشته باشد. کما اینکه هنوز هم کار می‏کنم و کم هم کار نمی‏کنم. ولی توان بدنی به مرور زمان از بین می رود، ان شاء الله که از بین نرود و قو علی خدمتک جوارحی. برایم این مهم است که جهادی بیایم و یک کاری بکنم. انتقال فرهنگ جهادی را می‏توانیم انجام دهیم. به هر حال با بیست و چند سال سابقه جهادی ریش‏سفید و صاحب‏تجربه کار جهادی هستیم. به نظرم انتقال تجربه می‌توانم بدهم و در کار فرهنگی مقداری وارد شوم. اگر بپذیرند و قبول کنند تا آخر در جهادی می‌مانیم. جهادی برای من آن قدر اهمیت داشته که شرط ضمن عقدم باشد.

. نظرتان درباره فعالیت و شیوه کار گروه‏های جهادی چیست؟
یک موقعی یک گروهی هست که «گروه جهادی» نیست. فرض کنید بچه‌هایی هستند که هر سال یک بار دور هم جمع می‌شوند، می‌روند جهادی. شما بیایید پیشرو باشید؛ چون حرکت‌های جهادی آرام آرام کهنه می‏شود و احتیاج به زمینه‌های جدید وجود دارد برای احیای حرکت‏ها. شما به عنوان یک گروه جهادی که تشکیل شده برای «جهاد»، یک فکری کنید که در یک منطقه برای دو سال یک حضور مستمر داشته باشید، دو سال کامل. چه‌طور؟ شما دو عید پشت سر هم می‌توانید بروید و بین این دو عید یک برنامه‌های هماهنگ داشته باشید نه دیگر از نوع عملگی؛ کارهای آموزشی، فرهنگی، حمایت روحانی منطقه. شاید روحانی منطقه یک روحانی مستقری باشد که محتاج باشد با بسته‌های فرهنگی ساپورت شود. ارتباط خودتان را با منطقه به این صورت حفظ کنید که بعد از دو سال منطقه احیا شود. در آیه آخر سوره فتح آمده «کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّار»(7) اینها این‏طور هست که جوانه‏ها رشد می‏کنند تا روی ساقه‌اش می‌ایستد. این که 15 روز در منطقه حضور پیدا کنید و به شدت کار کنید بعد یک دفعه منطقه را خالی کنید آن «فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ» را ندارد، این‏که از ویژگی‏ها و صفات یاران پیامبر است. این ویژگی اقتضای این را دارد که شما برنامه خیلی مرتبی تهیه کنید. اکیپ‌های 5 و 6 نفره را برای طول سال هماهنگ کنید تا یک هدف مشخصی را چه به جهت فرهنگ‏ اسلامی و یا عملی و آموزشی و ... در منطقه دنبال کنند. با مسئولین منطقه مذاکره کنید. و این نیازمند کسی است که پیگیر کارها باشد. برنامه‏ریزی کند.
گروه اول در هفته مشخصی می‌رود در منطقه، کار را از جای الف می‌برد به جای ب. بعد گروه دوم می‌آید و از نقطه ب می رساند به نقطه ج و بعد گروه سوم. به همین ترتیب کار پیش می‏رود. برای بچه‌ها هم شاید جذاب باشد. شما وسط درس‏تان یک هفته خالی کنید. یک هفته خالی می‏کنید. دانشگاه هم یک هفته نمی‌روم. بالاخره آدم باید هزینه بکند، بدون هزینه که نمی‌شود. یک هفته دانشگاه نمی‌روم؛ کار را از نقطه الف می‌رسانم به نقطه ب. همین‏طور می‌بینید شما را در منطقه به عنوان گروه جهادی می شناسند؛ این گروه جهادی یک اهدافی را در منطقه پیش می‏برد. اگر همین طور ارتباط داشته باشید حتی ارتباط‏های خیلی قوی پیدا می‌کنید و می‌توانید امکانات خوبی بگیرید. می‏شود جلب بودجه کرد. شما یک منطقه تعیین می‌کنید و شروع می‌کنید یک سری اهداف را پیش بردن. تا وقتی‏ که روی پای خودشان بایستند. شما چقدر و تا چه مدت می‏خواهید و می‏توانید به منطقه امکانات بدهید؟ کار باید دست خودشان باشد که برکاتش هم بیشتر از کار‌های مقطعی است.  
شما می‌توانید با خودتان گروه پزشکی بیاورید، گروه دندان‌پزشکی. شما می‌بینید یک مجموعه نیروی انسانی دارید که حاضر است در اوقات دیگر وقت بگذارد. عید یک وقت حساس است که آدم‌ها بخواهند وقت بگذارند. شما می‌توانید فراوان از آدم‌هایی که کار فرهنگی می‌کنند، پزشک، روحانی و ... برنامه‌ریزی کنید. این می‌شود گروه جهادی. وقتی یک سال، دو سال این‏گونه در یک منطقه سرمایه‌گذاری کنید، آن وقت این عملگی‌ها رنگ دیگری می‏گیرد. آن موقع عملگی بچه‌های دانشجو موقع عید یک معنای دیگری پیدا می‏کند. آن معنای مورد توقع را می‏توان از آن استحصال کرد. یعنی می توان ادعا کرد این عملگی‏ها برای جهاد با نفس است. اصلاً عملگی می‏کند برای جهاد با نفس، برای خودمان. کسی که ظرف یک سال 2-3 دوره آمده منطقه.
علاوه بر این به جهت فرهنگی ما و گروه‏مان را می‌شناسند. در ابتدا برای اهالی منطقه جای سوال است، اینکه یک عده دانشجو می‌آیند عملگی یعنی چه؟! همواره با یک سری سوال روبرو هستند. این سوالات برای خودمان حل شده‏است، ولی برای بقیه این‏طور نیست. طبیعتاً بعد از حضور مداوم، ما را به عنوان یک خانواده خواهند پذیرفت.
اگر دو سال در منطقه این طور کار کنیم، انصافاً یک جا را احیا می‏کنیم و با تجربه جدیدی روبرو هستیم. باید فکر نو بکنید، فکر فردا را بکنید نه امروز را، امروز که گذشت و تمام شد. مطمئن باشید حرکت‌های عملگی این چنینی در نقطه‌ای به بن‏بست می‏رسد، از بین می‏رود و غیرقابل توجیه می‌نماید. شما فکر آنجا را بکنید که این حرکت‌ها ماندگار بماند. بیایید در پیشانی حرکت جهادی و با شیوه‏های نو کار را جلو ببرید. با خدا معامله کنید. حتی آدم ممکن است وقت بگذارد؛ وقت زیادی هم بگذارد. چون یک وقتی می‌گویند «حاضری 15 روز وقت بگذاری؟ با این طرف و آن طرفش یک ماه؟» می‌گوید آره! ولی حاضری کلاً کارت را بکنی این؟! می‌گوید نه! ما توقع نداریم همه کارشان را بکنند این. ولی یک عده‌ای باید پیدا شوند و خدا این عده را خودش می‌سازد. شما نه نگران پولش باشید و نه چیز دیگرش. این‏ها بیفتند در پیشانی کار و یک جا را احیا کنند و بعد حرکت‏های دیگر از آن الگو می‏گیرند.
ما وقتی می‏خواهیم در دانشگاه حرکت‌های جهادی را توجیه کنیم از همان ابتدا با انبوهی از سؤالات مختلف روبرو می‏شویم. برای پاسخ یک دسته باید بیایند در منطقه و با آن مواجه شوند. ولی برخی از آنها سوالات به حقی هستند. آن موقع شما با این فرهنگی که به وجود آورده‌اید می‌توانید یک گزارش درست تهیه کنید. نشان دهید این نقطه‏ی صفری که ما شروع کردیم، دو سال کار کردیم و الآن اینجاییم.
شما می‌توانید در بحث‌های مربوط به روستا‌ها و مشکلات‏شان تئوری بدهید. ما الآن در این زمینه مشکل داریم. باید تئوری بدهیم. ما چقدر روستا رفتیم 5 خانوار، 10 خانوار. با هزینه زیاد برق می‏کشند، آب می‌کشند و دیگر امکانات. در بحث تجمیع روستا‌ها ما می‏توانیم تئوری بدهیم، با دست پر. کار فرهنگی‏اش را کرده‏ایم، علمی‏، آموزشی، پژوهشی، عملگی و ... . آن وقت در مملکتی داریم این را ارائه می‌دهیم و برای کار‌های روستایی تئوری‏پردازی می‏کنیم. اگر واقعاً به اینجا برسیم-که چند نفر آدم پای‏کار می‏خواهد- ما در پیشانی کار جهادی هستیم. ولی اگر کار جهادی بخواهد به همین سبک پیش برود از نیمه عمر خودش گذشته است. باید رویش جدیدی در آن رخ دهد و متحول کنیم و همیشه در کار جهادی یک انقلاب مداوم انجام دهیم.

. به عنوان حرف آخر اگر صحبتی دارید بفرمائید.
براساس تقوا پیش بروید و جهاد را در زندگی خود پیاده کنید، چه جهاد علمی، چه جهاد فرهنگی و چه جهادی دیگر.

پی‏نوشت:
1. ... بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ دَعْوَةُ الْمَظْلُومِ وَ مَدُّ الْبَصَر- الإحتجاج على أهل اللجاج/جلد1 ص268.
2. وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرا-سوره مبارکه طلاق/آیه 3.
3. اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ-سوره مبارکه عنکبوت/آیه45.
4. وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها خالِدُون-سوره مبارکه بقره/آیه 25.‏
5. قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: ستکون بعدى هنات، فمن رأیتموه فارق الجماعة أو یرید أن یفرّق أمر أمّة محمّد کائنا من کان فاقتلوه فإنّ ید اللّه مع الجماعة، و إنّ الشّیطان مع من فارق الجماعة یرکض.-پیام پیامبر/ص224.
6. وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون‏-سوره مبارکه آل عمران/آیه 103.
7. (در وصف پیامبر(ص) و یارانش)... همانند زراعتى که جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و بقدرى نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتى وامى‏دارد؛ این براى آن است که کافران را به خشم آورد.
*

 
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع الْوَفَاةُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی ع حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّه‏.امالی/ص182
 



نویسنده : مهاجر » ساعت 11:0 صبح روز دوشنبه 88 آذر 2


اول. نمی دانم چرا جهادی‏ها کمتر میل به نوشتن دارند. قاعدتاً وقتی چنین امری عظیم با چنین گستردگی حداقل در چند سال اخیر-به گواهی گزارشات بسیج سازندگی-در حال وقوع است باید در فضای مجازی یا غیر آن در حد معمول و معقول با نوشته‏هایی برخورد کنیم. ضربه‏اش را هم جهادی‏ها خورده اند هم جهادی. وقتی گزراش‏گری مثل اعتکاف یا یک اردوی تابستانی با جهادی برخورد می کند و یک متن کاریکاتوری از جهادی می نویسد. عکس جهادی.تزئینی است!
چرا جهادی رفته‏ها کمتر نمی نویسند و وقتی هم از آنها درخواست می شود در این باره چیزی بنویسند چندان رغبتی ندارد؟! به ذهن پاسخ‏هایی متبادر می شود:
1. جهادی چیزی برای نوشتن ندارد و یا آنچه از جهادی برای ما می ماند نوشتنی نیست.
 2. جهادی ها بیشتر «اهل دل»‏اند تا اهل قلم. چیزی نمی نویسند از این رو که خوش ندارند آنچه از جهادی دریافت کرده‏اند هویدا و همگانی شود.
 3. جهادی را اغلب دانشجویان مهندسی برپامی‏کنند و بیشتر هم در آن شرکت می کنند. دید و نگاه دانشجویان مهندسی پراتیگ است و اهل فلسفه‏بافی و تفلسف نیستند. یک کلام؛ اهل عمل و عملگی است. دوست دارد چیزی که می سازد با دستش لمس کند، شاید خیلی در این فضاها سیر نمی کند.
شاید همه اینها باشد و شاید هم نباشد. بررسی اینکه چرا انعکاس جهادی از سوی جهادگران به مقدار معقول نیست فرصتی دیگر می‏طلبد. لیکن راه حلی سهل‏الوصولی که ذهن می رسد اینکه اهل قلم و فرهنگ را و آنانی که قلمشان به نوعی دچار «هرزگی» است به جهادی ترغیب کنیم تا بالاخره منحصرا و مختصرا در متن‏هایشان اشاراتی درباره جهادی بیابیم. این اولین و ساده ترین راه حل است.

دیم. دوستی داریم که با دوستان دانشکده فنی تهران جهادی رفته است-که با هم نیم‏چه رفاقتی دارند- و اهل فکر و اندیشه و نوشتن هم هست. چیزی نوشته است درباره جهادی. «درس‏نامه جهادی»؛ به قول خودش «معمولا به چیزی می‌گویند درس‌نامه که از رویش درس می‌دهند، اما این درس‌نامه، متن درس گرفتن است، متن، تاملی‌ست درباره‌ی اردوی جهادی». فعلاً بروید در وب‏گاهش بخوانید. شاید چند وقتی دیگر اینجا هم بگذارمش.
+در س نامه جهادی/قسمت اول/به کجا/محمد علی بیگی  
از آنجا که دانشجوی همین دانشگاه خودمان است و بنده هم نیم‏چه رفاقتی با او دارم از او دعوت کردم که در اینجا هم بنویسد و یا حداقل نوشته‏هایش را اینجا هم بگذارد. هنوز که پاسخی نداده است.
یک مطلب دیگر هم این روزها منتشر کرده است درباره آنچه ما به آن می گوئیم فرهنگی خارجی.
+دکترین "آخی بی‌چاره" برای انتقال جهادی فرهنگ/به کجا/محمد علی بیگی

سیم. اوایل تابستان بود پورقربان زنگ زد و گفت که قرار است نشریه از طرف شورای هماهنگی دربیاورند. و خلاصه اینکه شما پیگیر کارش باش. ما هم قبول کردیم. تا الآن هم بطور فیزیکی کاری انجام نشده است. حالا اگر کسی مطلبی، ایده ای و یا کمکی می تواند بکند دریغ نکند. بالاخره نشریه از جهادی و برای جهادی است. نه از طرف سازمانی است نه از طرف کسی. آخر کلام بسم الله.

چهارم. قدیم‏تر ها که حقیر مسئول مسافرت بود سعی می کرد دیگران را به انتقاد نسبت به مسافرت جهادی برانگیزد. در جلسه پایانی مسافرت نظرات خوبی گفته شد. چه خوب است دوستان هم-چه امسالی ها و چه آنهایی که در جهادی شرکت کرده‏اند و یا حتی نکرده‏اند-چنین کنند و نظراتشان را برای گروه بفرستند، شاید که مؤثر باشد. سال گذشته هم بنده سه قسمتی درباره فعالیت‏ها نوشتم. اینکه (1)چه کردیم و (2)اگر چگونه بود بهتر بود و (3)چه کنیم. برای خودش آسیب‏شناسی بود به نوعی. بد نیست-و چه بسا بسیار پسندیده است- که مسئول مسافرت و معاونینش چنین کنند. هم تابستان است و هم خیلی از واقعه نگذشته است. فرصت را از دست ندهید. بنده هم مطلبی آماده کرده ام که به زودی می گذارم. ان شاء الله.



نویسنده : وحید نصیری کیا » ساعت 10:57 عصر روز چهارشنبه 88 شهریور 4